یادداشت وحید شریفی

بیگانه ای در دهکده
        مارک تواین با موضوعی عجیب اما ساده  داستانی نوشته که در عین حال فلسفی هم است.
بیگانه ای(شیطان) وارد دهکده ای می شود اما این بیگانه با شیطان های داستان های دیگر تفاوت بسیاری دارد. قصد او گمراه کردن اهالی دهکده نیست و در بسیاری از موارد نیت خوبش به سمت گمراهانه چربش کامل دارد. اما او. مدام کارهایی می کند که ضعف های انسان را به خواننده نشان می دهد. شیطان با سه پسربچه در روستا آشنا می شود و آنها شیفته اش می شوند. اما شیطان مدام رضالت و پستی و دون بودت انسان را به آنان گوشزد می کند البته نه از روی دشمنی، بلکه کاملا نسبت به انسان بی تفاوت است. مثل بی تفاوتی فیل به عنکبوتی کوچک. شاید قصد تواین هم. همین بوده که نشان دهد این استدلال ها دال بر دنائت انسان از زبانی بی تفاوت قانع کننده تر است. داستان فلسفی، مفرح که به شکلی بسیار استادانه نوشته شده. داستانی بسیار پرمغز.
ترجمه هم فوق العاده است. 
      

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.