یادداشت سارا سجادی
1403/10/22
تناقضات اعتقادی شخصیتها برام خیلی قابل درک بود. خودم بارها چنین چیزی رو تجربه کردم و بین لزوم ایمان و ترس از جدی گرفتن خرافات چرخیدم. خوندن درمورد ترس از پایان عشق، حسادت، نیاز به دعا و حرف زدن با چیزی که نمیدونی بهش اعتقاد داری یا نداری و ازش عصبانی هستی احساساتیم میکرد و واقعاً لذت بردم. شروع کتاب رو دوست داشتم و فکر میکنم همیشه یادم بمونه: "هیچ داستانی آغاز یا پایان ندارد: ما به دلخواه لحظهای از یک زندگی را انتخاب میکنیم و از آنجا به گذشته یا آینده نگاه میکنیم." جملههای زیادی داشت که برمیگشتم و دوباره میخوندم. یه سری به خاطر زیباییشون و یه سری به خاطر روون نبودن ترجمه. بعد از تموم کردن کتاب متوجه شدم فیلمش هم هست. خیلی جالبه چون خودم هم سارا رو آدمی شبیه به جولین مور تصور میکردم.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.