یادداشت سارا سجادی

        تناقضات اعتقادی شخصیت‌ها برام خیلی قابل درک بود. خودم بارها چنین چیزی رو تجربه کردم و بین لزوم ایمان و ترس از جدی گرفتن خرافات چرخیدم. خوندن درمورد ترس از پایان عشق، حسادت، نیاز به دعا و حرف زدن با چیزی که نمی‌دونی بهش اعتقاد داری یا نداری و ازش عصبانی هستی احساساتیم می‌کرد و واقعاً لذت بردم.

شروع کتاب رو دوست داشتم و فکر می‌کنم همیشه یادم بمونه: "هیچ داستانی آغاز یا پایان ندارد: ما به دلخواه لحظه‌ای از یک زندگی را انتخاب می‌کنیم و از آنجا به گذشته یا آینده نگاه می‌کنیم."

جمله‌های زیادی داشت که بر‌می‌گشتم و دوباره می‌خوندم. یه سری به خاطر زیبایی‌شون و یه سری به خاطر روون نبودن ترجمه. بعد از تموم کردن کتاب متوجه شدم فیلمش هم هست. خیلی جالبه چون خودم هم سارا رو آدمی شبیه به جولین مور تصور می‌کردم. ‌
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.