یادداشت محمدقائم خانی
1402/3/25
. هیچ وقت سنت اعتراف در مسیحیت را نمیفهمیدم. اصلا نمیتوانستم بهش نزدیک بشوم. ما مسلمانها فقط یک اعراف داریم؛ توی دلمان، نزد خدا. حتی به ولی خدا، به انسان کامل، به تجلی تام خدا، به خلیفه خدا در زمین هم حق نداریم اعتراف کنیم؛ حتی اگر علم کامل به گناهان ما داشته باشد. حریمی هست بین خدا و بندهاش، که هیچ کس را راهی به آن نیست. حتی دوست ندارد مهربانترین بندگانش هم بدان راه یابند. یکی از مهمترینشان اعتراف است. ما تنها نزد خداست که حق داریم روحمان را عریان کنیم. . بنابراین اصلاً اعتراف سنت مسیحی را درک نمیکردم؛ تا زمانِ نوشتن «کافه پیپ». کافه پیپ درگیری من بود با سنت مسیحی؛ از داروین تا کامو. وسط کشمکشهای جهانِ مسیحیزده تجدد در ایران بودم که ناگهان نیاز به اعتراف را احساس کردم. اعتراف پیش خلق نه خدا. فهمیدم اعتراف نزد خلق ضرورتِ دنیای مسیحیت است نه عملی دلخواه نزد مومنان برای بخشایش. برای همین است که از ملحد تا کشیش، قرنهاست که نمیتوانند اعتراف نکنند. اعتراف برای جهانِ مسیحیت، و به تیع آن تجدد، ضرورتی برای زندگی است، برای تداوم بقا. جهان عهد عتیق و جدید، جهانِ بن بست است. جهان فروبستگی است. اعتراف معبری باز می کند برای مدتی. تجدد هم برای همین جهان فروبستگی است. اعتراف های مدرن، راهی موقت برای خروج از نهیلیسم ذاتی تجدد باز می کنند. تولستوی در اعترافات این فروبستگی را نشان ما می دهد، و تلاش هایش را برای خروج از آن. مدتی در جهانی اسیر است و بعد وا می رهد با یافتن معبری تازه. اعترافات او راهی است برای خروج تجدد از بن بست سکولاریسم سوی دین. اما کدام دین؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.