یادداشت gharneshin
دیروز
(( روشندلی لازم است تا بتوان با روشنفکری و بیدخالت غیر، برای مردم این مملکت کاری کرد. )) سووشون، رمانی که جان من را گرفت تا تمام شد. تاریخ و احساسات درونی انسان در آن موقعیتها به خوبی بیان شده. اما شخصیتپردازی اگر افتضاح نباشد، قطعا بد است. به شخصه طرفدار داستانهایی که اکثر شخصیتها در آن یا کاملا سفید یا کاملا سیاه هستند، نیستم و فکر میکنم این از واقعیت بسیار دور است. توصیفهای داستان در جاهایی بسیار بیهوده و خسته کننده میشود. آیا بهتر نبود بجای یک فصل توصیف حمام رفتن زری بیشتر به شخصیتش پرداخته میشد؟ شخصیتهای رمان سووشون برای من نمیتوانند چیزی بیش از داستان باشند و به واقعیت حتی نزدیک هم نیستند. کاملا سطحی هستند و به آنها آنقدری که باید پرداخته نشده. اما اینکه احساساتِ درونی انسانها در موقعیتهایی که پیش میآید به خوبی بیان میشوند، و آن حس به خواننده منتقل میشود، را نمیتوان انکار کرد. برای من رمانی ضعیف بود که فقط تاریخی که به ما مربوط میشود باعث شد آن را تمام کنم. البته اینکه داستان کتاب در شهر خودم شیراز بود و تمام مکانها برای من آشنا بودند هم بیتاثیر نبود. نظر من را بخواهید میگویم خواندش ضرری ندارد اما اگر نخوانید هم چیزی از دست نمیدهید. در نهایت فکر میکنم اگر این رمان با همین ویژگیها صد صفحه بود بهتر بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.