یادداشت محمدجواد قیاسی

        《مرتضی برزگر》 را نمی‌شناختم و کتاب 《اعترافات هولناک لاک‌پشت مرده》را تنها و تنها بخاطر تبلیغات رسانه‌ای خواندم.
از ابتدا تا به انتهای این رمان، چیز تازه‌ای به‌م افزوده نشد؛ صرفاً قصه‌ای را دنبال کردم که بی‌شمار اتفاق سیاه در زندگی یک مرد را به تصویر می‌کشید و آن سیاهی‌ها همه‌ و همه حاصل یک‌چیز بودند: 《انتخابِ غلط!》
اهمیت زیادی دارد اینکه انسان، در مهم‌ترین مراحل زندگی، بویژه ازدواج، با وسواس بیشتری تصمیم بگیرد.
گاهی یک تصمیم نادرست، مسیر زندگی انسان را به گند و کثافت می‌کشاند. و در مقابل، تصمیم درست، مقدمه‌ای‌ست بر آسایش انسان در روزهایی که بطور موازی می‌تواند برای خیلی‌ها بد باشد!
بگذریم...
پردازش شخصیت، در این قصه ضعيف بود؛ بعضی آدم‌های توی رمان، نیاز داشتند بیشتر معرفی شوند.
راوی، که خود شخصیت اول قصه بود، از ابتدا تا به انتها، خود را مقصر در مرگ همسر می‌دانست و نگران از اینکه کسی بفهمد چه شده و یا جواب پزشکی قانونی، این حقیقت مهم را فاش کند.
بدیهی است که مخاطب، همین نخ تسبیح را دنبال کند تا به پاسخ چراییِ مهم توی روایت برسد.
از قضا، همین مورد، من نیز -که در رمان‌خواندن، نگاهی بسیار سخت‌گیرانه دارم- را همراه کرده بود.
اما متاسفانه، در صفحات پایانی رمان، مخاطب، بطور واضح به ضربه‌ی نهایی راوی، که اعتراف به اصل حقیقت است، نمی‌‌رسد‌.
و با کمال احترام، نویسنده تا حالا باید متوجه شده باشد که نخ تسبیحش شُل بوده و درست روی دانه‌ی آخر، وا رفته و ذکر آخرش توی دهان به درستی نچرخیده است.
امیدوارم در آثار بعدی جناب برزگر، یک دور کامل تسبیح بچرخانیم و پاره نشود!
      
18

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.