یادداشت محمدقائم خانی

سنگی بر گوری
        .

این کتاب یکی از مهمترین کتب نوشته شده به فارسی در دوره معاصر است. فهم این کتاب ما را تا مرزهای لمس تجدد می برد. 

اول ویژگی آن شجاعت است. جلال نشان داده که هیچ رودربایستی با هیچ کس ندارد؛ نه تنها خودش، بلکه حتی سیمین. جلال جستوجر جقیقت است، و راوی دردهای خویش. حتی اینجا هم با شجاعت پا به میدان می گذارد، همچون گذشته. 

دوم ویژگی، صداقت است. جلال با همه صادق است حتی در افشای خود. صداقتی که آینه روزگارش ساخته. آنقدر با سمباده صداقت زنگار وجودش را جلا داده که به آینه روزگار خویش بدل شده است. او را باید در برابر مدعیانی قرار داد که از صداقت کیسشه دوخته اند و جز مکر در چنته ندارند. 

سوم خصیصه اعتراف است. سنت اعتراف میان ما وجود ندارد و حتی به نوعی مذموم است. برخلاف غربی ها که یکی از پایه های تمدنی ایشان محسوب می شود. اعتراف از مسیحیت تا دوره جدید شکل های گوناگونی یافته اما همیشه جزو اصول تمدن غربب بوده. حالا جلال در این کتاب دست به اعتراف زده؟ چرا؟ نه مسلمانان ما آن را جایز می شمارند و نه روشنفکران ما دست به آن زده اند. جلالی که جستجوگر راهی برای بازگشت به خویشتن است، او که از غرب زدگی گریزان است و پی سلوکی شرقی می گردد، با این اعتراف چه چیز را دنبال می کند؟ در زمانه ای که نه سنتی های ما، که متجددان هم از این سنت غربی رویگردانند، جلال با چه نیرویی چنین متن سنگینی برای اعتراف می نویسد؟ پی چیست؟ هنوز جواب این سوال را نیافته ام. این کتاب، یکی از نقاط مبهم تجدد ایرانی است. 

ویژگی های این کتاب زیاد است و به اندازه اهمیت آن، توجه بدان نشده. آخرینی که من می گویم، وزن جلال در فهم ایران جدید است. ایران نو را، به خصوص پس از دهه سی، نمی توان از جلال جدا کرد. تجدد ایرانی بدون او معنایی ندارد. حال او به نقطه ای رسیده که دست بگذارد بر «عقیم بودن» او نگران است که سنگی بر گوری نداشته باشد. عقیم بودن جلال، عقیم بودن فرد نیست. سنگی بر گوری را باید به عنوان عقیم بودن تجدد در ایران خواند. اگر این کتاب را درست بخوانیم، باید به فکر نگارش پاسخی به آن باشیم. جای کتاب «زایش» در ایران جدید خالی است. آیا ما هنوز عقیمیم؟ یا زایش را تجربه کرده ایم؟
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.