یادداشت نرجس درزاده

نرجس درزاده

نرجس درزاده

7 روز پیش

        لولیتای ناباکوف موضوعی غریب دارد،غریب به اندازه ی طنین نویسنده اش که با قدرت به زبان انگلیسی می نویسد و زبان نرم روسی را به گفته ی خودش رها می کند.
لولیتا داستانی درباره ی عشق و جنون است،عشق ی که نباید باشد،آن هم به کودکی 14ساله.موضوعی که پیشتر در کتاب مرگ در ونیز اثر توماس مان دیده ام.آنجا پیرمردی دلباخته ی پسرکی می شود؛پیرمرد اما خاموش می ماند و درباره ی این عشق بی فرجام با پسرک حرفی نمی زند.
و در پایان در ساحل با نگاه کردن به پسرک جان می بازد.
شروع لولیتا با نام اوست،با هجی کردن نام اش،با تصویر کردن طنین این نام در زبان و در فضا و بیانگر شدت عشق هامبرت به او،بخشی از پاراگراف اول:
روح من،لو،لی،تا:نوک زبان در سفری سه گامی از کام دهان به سمت پایین می آید و در گام سومش به پشت دندان ضربه می زند:لو لی تا
ناباکوف در این کتاب چشم هایش را به رخ می کشد،تصویرسازی های بدیع،نو،کلمه هایی که می توانی ببینی شان و لمس شان کنی.همان طور که خودش می گوید:
به هیچ زبانی فکر نمی کنم،با تصویرها فکر می کنم.
و موضوعی غریب،موضوعی نیازمند شجاعت و جرات نویسنده،و دقت که به دام پورنوگرافی و شاید نتیجه پردازی اخلاقی نیفتد.
در لولیتا ما با روایت روبه روییم.لولیتا از ما چیزی نمی خواهد و به ما درسی نمی دهد.ما فقط با آدمی جنون زده و عاشق روبه روییم.که عشق نخستین اش در ذهن اش مانده و حال او را با لولیتا به ذهن می آورد،آدمی منجمد شده در زمان.
ناباکوف خود می نویسد:
بالاخره هرکدام از کتاب هایم را برای چه نوشته ام؟برای لذت،برای سختی.هیچ منظور اجتماعی ندارم،هیچ پیام اخلاقی ندارم.هیچ ایده کلی هم ندارم که عملی کنم،فقط دوست دارم معماهایی طرح کنم که جواب آن ها ظریف و قشنگ باشد.
لولیتا در برگردان اکرم پدرام زاده بسیار نرم و دقیق ترجمه شده،و به خصوص پانوشت های هر فصل به زیبایی کتاب افزوده.
در پایان لولیتا با موخره ای روبه روییم که ناباکوف به آن افزوده و از زبان مادری اش،زبان روسی صحبت می کند:
مجبور شدم زبان مادری ام،زبان نامحدود،غنی و بی نهایت رام روسی،را رها کنم و به نوع درجه دوم زبان انگلیسی که هیچ کدام از آن ویژگی ها را ندارد روی آورم.
خواندن لولیتا،پنین و آثار ناباکوف،لذت بردن از ادبیات و هنر واژه ها و دقت ستودنی ناباکوف است.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.