یادداشت حبیب
1403/9/27

به نظر، آنچه که دردش برای ایوان ایلیچ پایان نداشت نه درد جسمی که با داروهایش گاها ساکت می شد بلکه درد روحش بود زمانی که در بستر بیماری به خانواده اش نگاه می کرد که چگونه به دنبال زندگی روزمره خود هستند و جز پیگیری های روزمره و بدون احساس غم ، دردی برای ایلیچ نداشتند . زمانی که به تمام دستاوردهایش مثل اموال و شغلش نگاه میکرد و میدید خالی از معنا هستند وقتی میدید نزدیک ترین کسانش که این زحمات را برایشان کشیده بود پیوند قلبی با او ندارند و از دردش، درد نمی کشند . زندگی ایوان ایلیچ هرچند موفق بود ولی معنا نداشت و غم او در لحظات آخر عمرش زندگی بدون معنا بود . تولستوی به زیبایی لحظات آخر عمر یک انسان که هیچ فکری در مورد مرگ نداشته را به تصویر می کشد .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.