یادداشت زینب
1403/7/5
مسکو۲۰۴۲ در خلاصهترین حالتِ ممکن، توصیف یک حکومت کمونیستی یا حتی میشه گفت تمسخرِ این نوع حکومت و اهدافشه. داستان از جایی شروع میشه که نویسندهی تبعیدیِ روس، که داره روی کتاب جدیدش کار میکنه، متوجه میشه میتونه به آینده سفر کنه و تصمیم میگیره این ماجراجویی رو تجربه کنه و بره ۶۰ سال بعدِ روسیه رو ببینه یعنی سال ۲۰۴۲. ولی وقتی میرسه متوجه میشه که اوضاع حتی خیلی بدتر از قبل شده. مثلا کشور تجزیه و بخشبندی شده، پول وجود نداره و برای دریافت هر چیزی یا همون “محصول اولیه” باید یک “محصول ثانویه” تحویل داده بشه. دربارهی محصول ثانویه هم همینقدر بگم که برای تحویلش باید به دستشویی مراجعه بشه.(یعنی اگر محصول اولیه رو غذا در نظر بگیریم، برای تهیهی غذا هم باید محصول ثانویه تحویل داده بشه، حالا اگه کسی نتونه این محصول رو تحویل بده چی؟ نمیتونه غذا دریافت کنه و در ادامه باز هم محصول ثانویهای نخواهد داشت😶) این کتاب به دو دلیل برای من خیلی جذاب بود، یکی که قطعا پیشبینیهای هوشمندانهی نویسنده بود و دومین دلیل ترجمهی خیلی خوبی که داشت. طبقِ معمول و مشابه اکثر رمانهای این سبکی، خیلی موارد این جامعه برای ما قابل درکه:)) پی نوشت: با توجه به اینکه اطلاعاتِ خودم رو خیلی کامل نمیدونم، ترجیح دادم چیزِ زیادی دربارهاش نگم ولی اگه به رمانهای دیستوپیایی علاقه دارید از این کتاب لذت میبرید. من هم دیگه با خودم عهد کردم کتابهایی پیدا کنم که اطلاعاتم رو بالاتر ببره در این مورد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.