یادداشت گوهر قوامي

        همیشه نامه نگاری از سبک های مورد علاقه ی من بوده و علاوه بر اون متونی که از دردِ جنگ صحبت می کنند خصوصا اگر از بطن همان تاریخ زاده شده باشند همیشه دوست داشتنی هستند برای من.
یکی از ویژگی های بسیار جالب در این کتاب این بوده که حق مطلب رو ادا کرده. و حجم کم باعث نشده که نویسنده از گره یا پایان داستان بخواد بزنه.
شروع و اوج و پایان همه در بهترین حالت ممکن اتفاق افتاد . در این رمان کوتاه هم عشق رو می بینیم هم دوستی هم جنگ هم تغییر شخصیت انسان به واسطه ی تاثیر پذیری از عوامل مختلف، هم انتقام و خیلی مفاهیم دیگه که شاید برای هر کدام بشه یک رمان بلند بالا نوشت اما نویسنده به خوبی هر کدام از این مفاهیم را در یک نامه ی چند خطی به تصویر می کشید‌.
چگونه ایدئولوژی می تواند احساسات را نادیده بگیرد؟
منفعت طلبی می تواند موجب بهم خوردن یک رابطه دوستی باشد؟
سیاست آمده که ابزار و روشی برای زندگی بهتر باشد یا انسان ها زاده می شوند که در خدمت سیاست باشند؟
و سوال های دیگر که در ساحت های اجتماعی و فلسفی جای می گیرد و این رمان کوتاهِ بلنداندیشه آنها را در تفکرات شما شعله ور می سازد. 
*خطر اسپویل*
موضع گیری نویسنده مشخصه و خیلی راحت قابل استنباطه. اما در پایان داستان، هر دو شخصیت که هر کدام نماد یک انسان با عقاید و ایدئولوژی و شخصیت های متفاوت هستند باعث از بین رفتن انسانی دیگه می شن اما باز نویسنده از هدفش که نمایش مظلومیت یهود بود دور نشده و خب دلیلش هوشیاری نویسنده در انتخاب  "علت" یا انگیزه ی کار بود. 
یکی از جان یک انسان دیگه خیلی راحت گذشت برای تعصب، منفعت طلبی و در حالت خوشبینانه وطن پرستی یا ناسیونالیسم اون یکی از جان یک انسان گذشت برای انتقام، عشق و خانواده. و اینجاست که ذهن خواننده ناخودآگاه شروع می کنه به توجیه کردن‌.
تغییر در شخصیت ها و روابط داستان دقیقا از جایی به اوج خودش می رسه که گیرنده شناخته نمی شه! 
این کتاب من رو یاد یک جمله ای انداخت که مدت ها قبل خونده بودم و خیلی هم به درستی یا نادرستیش فکر کردم.
"با آنهایی که دوستشان دارید درباره ی سیاست گفت و گو هم نکنید، چه برسد به مخالفت و بحث*
دنیای کثیف و بی رحم سیاست گاهی می تونه انقدر بی رحم باشه که محکم ترین روابط دوستانه رو هم نابود کنه خصوصا اگر اون خط فکری و بینش با خشم همراه باشه (که خب اخیرا خیلی زیاد باهاش برخورد کردیم)
اما آیا می شه این جمله رو تعمیم داد به تمام موقعیت ها و زمان ها و افراد؟ آیا می شه خیلی وقت ها برای حفظ استحکام روابط و تلطیف جنبه ی احساسی از گفت و گو راجع به ایدئولوژی ها و آرمان ها و سیاست ها دست کشید؟ اگر می شد که چنین کرد، پس این جمله چه معنایی داره؟ (که انسان همواره در رنج آفریده شده؟)
احتمالا می رسم به همون قانون همیشگی موثر: 
"همه چیز در اعتدال"
این کتابِ کوتاه اما پر ماجرا رو حتما بخوانید.‌‌‌‌..
      
17

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.