یادداشت رعنا حشمتی
1403/4/20
نمیدونم امتیازم بهش منصفانهست یا نه. و نمیدونم که دوستش داشتم یا نه. کتاب عجیبی بود و پایانی داشت که هیچ انتظارش رو نداشتم. البته وقتی کتابی اینطور (:سیل اومده و بابای راوی از توی قبر اومده بیرون و مجبور میشن دوباره خاکسپاری کنن) شروع میشه بایدم انتطار همچی چیزی رو میداشتم. داشتم میگفتم که نمیدونم دوسش دارم یا نه. اما میدونم که یه داستان ایرانیه. یه داستان ایرانی که المانهایی که توش استفاده شده رو آدم میشناسه. یه درکی ازشون داری. میفهمیشون و بعضا زندگیشون کردی. نکته جالب دیگهش برام این بود که خیلی خیلی تو ذهنم تصویر میساخت. از حالت صورت و دست آدما گرفته تا مبل و ماشین و تلویزیون و لباس و همهچی و این خیلی برام قدرتمند میکرد داستان رو. حتی الان هم که بهش فکر میکنم بیشتر حس این رو دارم که یه فیلم کوتاه دیدم. پ.ن: رابطه آدمها با پدرشون چیز عجیبیه. زیاد درموردش گفته شده و خوندیم. اما باز هم گاهی پیش میاد که یه مواجهه جدید داشته باشم. و این اولین اثر ایرانیای بود که من خوندم و در تقدیس پدر نبود و به احساسات متناقض آدم پرداخته بود. پ.ن ۲: این نکته رو نگم که بخاطر جلدش خریدمش. 😂
(0/1000)
زینب
1403/4/20
0