یادداشت مصطفی رحیمی
1403/5/15
اول که صفحات کتاب را باز کردم، با خودم گفتم این دیگر چه کتابی است که در هر صفحه اش سه چهار خط بیشتر ننوشته است و در نظرم کتاب به درد نبود ولی باز گفتم شروع کنم ببینم چطور کتابی است. الان میتوانم بگویم که هرچند در هر صفحه اش سه چهار خط بیشتر ننوشته است ولی کتاب خیلی جالبی است و اصلا همین موضوع باعث تفاوت این کتاب با کتاب های دیگر میشود. در این کتاب در هر صفحه داستان یکی از زائران حرم امام رضا را بیان میکند که مورد لطف و رحمت ایشان قرار می گیرد؛ چیزی که این کتاب را نسبت به بقیه کتاب ها متمایز می کند این است که کتاب های دیگر به توضیح و تشریح اتفاقات در خلال داستان و کتاب می پردازد ولی در این کتاب نویسنده فقط چند خط توضیح داده و داستان اصلی را شما در ذهنتان می نویسید، به هر شیوه ای که مد نظرتان باشد. به نظرم شیوه جالبی بود که در کتاب های دیگر اینطور چیز ها را نمی بینید. از این طریق با هر صفحه خواندن شما خودتان را جای شخصیت اصلی آن داستان می گذارید و داستان خودتان را در ذهنتان می نویسید. اینطور شنیده ام که خیلی از نویسنده ها برای اینکه داستان یا رمانی بنویسند، ابتدا در حد دو سه خط ایده خود را برای آن داستان می نویسند و بعد شروع به نوشتن داستان می کنند. نویسنده این کتاب دقبقا همین کار را کرده و ایده اصلی هر داستان را در هرصفحه نوشته تا شما نویسنده کتاب در ذهن تان باشید. داستان های کتاب نیز خیلی اعجاب انگیز است. از کسانی که برای شفا به امام رضا پناه آوردند و مریضی شان خوب شده و کسی که نیاز مالی شدید داشته و امام رضا به طریقی نیازش را برآورده کرده بگیرید تا حتی دزدی که به امام رضا پناه آورده و امام رضا او را رد نمی کند. حقیقتا می توان گفت امام رضا ولی نعمت همه ماست. ضعف کتاب این است که در بعضی از داستان خیلی خلاصه مطالب را بیان نموده و خواننده منظور نویسنده را متوجه نمی شود که تعداد این داستان ها اندک است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.