یادداشت تامیلا
1404/2/13
سال بلوا واقعیت و افسانه ایه که به هم پیوند خورده، سال بلوا داستان زنیه که حق عاشقی نداره، داستان کوزه گریه که توی تنهاییش بوی خاک و عشق میده ولی بقیه می خوان به آتش بکشنش، داستان شهریه که مردمش فقط برای عزاداری و مراسم ترحیم دور هم جمع می شن و داستان زرگر هاییه که بخاطر اینکه پسر وزیر نبودن به عشقشون نرسیدن. معروف ترین کتاب آقای معروفی سمفونی مردگانه ولی من اوج شاهکار و قدرت فوق العاده ی قلمشونو تو این اثر دیدم.(کتاب مورد علاقه ی خودشونم سال بلواست) این کتاب، منظم ترین متن سیال ذهنی بود که خوندم، داستانِ دارِ توی شهر، پدر نوشافرین و آرزوهای برباد رفته ش ، افسانه ی دختر پادشاه و روایت های ریز و درشت، موازی و در گوشه کنار داستان اصلی راه خودشونو می رفتن و نه تنها به داستان اصلی آسیب نزدن، بلکه خیلی غنی ترش کردن و جای پای داستان رو توی ذهن محکم تر کردن. غرق شدن توی این کتاب خیلی آسون بود؛ گاهی به خودم میومدم و می گفتم از کحا به اینجا رسیدیم؟ و می دیدم که رشته های داستان، تمام وجودمو به بند کشیدن و من رو با خودشون همراه کردن. بنظرم ما باید خیلی قدردان آقای معروفی باشیم، چون در خفقان داستان هاشون و در ساکت ترین حالت، فریاد خودشونو برای مظلومیت زن ایرانی اعلام کردن. داستان های آقای معروفی، پر از آیدا ها و نوشافرین هاییه که تکه کلامشون «چه اهمیتی داره؟» شده فقط برای اینکه فرونپاشن! و آقای معروفی چقدر خوب زن رو درک کردن. جوری که برام سوال می شد چطور نویسنده ی این داستان، زن نیست و با این وجود، داستان از زبان یک زن روایت میشه و انقدر ملموس و خوب از آب دراومده. حتما این کتاب رو بخونید و توی شهر همیشه مه آلود آقای معروفی گم بشید، با شب سوم کتاب ذوق زده و از خود بی خود شید و با شب هفتم درون خودتون اشک بریزید. حتما یک چند وقتی درون دنیای غمزده این کتاب زندگی کنید!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.