یادداشت

بهار برایم کاموا بیاور
        اصلا نمیدانم اسم کتاب را کجا شنیدم یا کی معرفی اش کرد. فقط میدانم اولین کتابی بود که از فیدیبو خریدم؛ دو سه سال پیش، شاید هم چهار سال پیش. و آن روزها فقط برای اینکه اپلیکیشن گوشه ی موبایلم خاک نخورد و کتاب گوشه ی قفسه های خالی اپلیکشن، چند صفحه ای یا فصلی می‌خواندم. فضای کتاب تاریک و مبهم بود و من نمیتوانستم این حجم از تیرگی را تحمل کنم.
حتی نمیدانم کی دیگر تاریکی لا به لای صفحات برایم عادی شدند که کتاب را تا ته خواندم و با اشک به آخر رساندم.
الان که این یادداشت را می‌نویسم از خواندن کتاب خیلی وقت گذشته ولی هنوز گاهی فکر میکنم به همه ی دخترکانی که گنجشک میشوند و همه ی پسربچه هایی که گنج... و به همه ی آدم هایی که در نقطه ای از روزمرگی‌شان گیر میکنند...
نثر کتاب واقعا متفاوت است و اگر شکل دیگری بود چه بسا سوژه و داستان حیف میشد.
      
4

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.