یادداشت
1402/8/9
اصلا نمیدانم اسم کتاب را کجا شنیدم یا کی معرفی اش کرد. فقط میدانم اولین کتابی بود که از فیدیبو خریدم؛ دو سه سال پیش، شاید هم چهار سال پیش. و آن روزها فقط برای اینکه اپلیکیشن گوشه ی موبایلم خاک نخورد و کتاب گوشه ی قفسه های خالی اپلیکشن، چند صفحه ای یا فصلی میخواندم. فضای کتاب تاریک و مبهم بود و من نمیتوانستم این حجم از تیرگی را تحمل کنم. حتی نمیدانم کی دیگر تاریکی لا به لای صفحات برایم عادی شدند که کتاب را تا ته خواندم و با اشک به آخر رساندم. الان که این یادداشت را مینویسم از خواندن کتاب خیلی وقت گذشته ولی هنوز گاهی فکر میکنم به همه ی دخترکانی که گنجشک میشوند و همه ی پسربچه هایی که گنج... و به همه ی آدم هایی که در نقطه ای از روزمرگیشان گیر میکنند... نثر کتاب واقعا متفاوت است و اگر شکل دیگری بود چه بسا سوژه و داستان حیف میشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.