یادداشت مهران م

مهران م

مهران م

1403/12/21

        نویسنده ایده ی جالبی داشت برای رسیدن به هدفی که دنبالش بود.ولی در مسیر رسیدن به این هدف از یک روش ساده استفاده می‌کرد.ولی قسمت های پایانی کتاب بسیار خوب پرداخته شده بود و حتما هدفمند بوده.در لابلای جملات کتاب هم یکسری جملات آورده شده که برای رسیدن به اون هدف نهایی لازم بوده.
مثلا در یکی از صفحات نوشته شده:

" لحظات خوش هم اگر به اندازه ی کافی مهلت داشته باشند می‌توانند به درد تبدیل شوند."

یا در جایی دیگه این مطلب بود:
"گاهی تنها راه یاد گرفتن زندگی کردنه."

و همچنین:
"اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده همیشه شکست میخوری.هدفت باید این باشه که خودت باشی،که مثل خودت رفتار کنی و به نظر برسی و فکر کنی،که حقیقی ترین نسخه ی خودت باشی.از خودت بودن استقبال کنی.تشویقش کنی.دوستش داشته باشی."

یا در جایی دیگه:
"دوگانگی وجودی آتشفشان ها این است که هم نماد نابودی و هم نماد زندگی اند.وقتی مواد مذابشان آرام بگیرد و سرد شود به شکل سنگ در می‌آید و در گذر زمان خرد و به خاکی غنی و حاصل خیز تبدیل می شود.#

 و درنهایت این قطعه ی درخشان:

""آسمان تاریک و تاریک تر میشود
سیاهی و کبودی در رقابتند
اما ستاره ها هنوز
برای تو میدرخشند""

و در پایان این جمله همیشه تو ذهنم حک شده که از یک دوست بزرگواری در اوج ناامیدی شنیده بودم:

《《《گنجشک ها بی خودی شلوغش نمی‌کنند.》》》
      
57

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.