یادداشت مریم پیروی
1403/12/7
سختترین قسمت ماجرای این کتاب، این است که تو باور داری همهی این سختیها قصه است و ساخته و پرداختهی ذهن نویسنده؛ اما کتاب که تمام میشود، تا بیایی نفس بکشی، خبرهایی از سرزمین مقدس فلسطین به گوشِت میرسد و هزاران امل و یوسف و فاطمه و... میبینی که یکییکی مثل گلبرگهای یک گل بر زمین میافتند. نمیدانم چه نگاهی به فلسطین دارید و چقدر از ماجراها و سرگذشت مردمش خبر دارید؛ هر چه هست، این کتاب را باید بخوانید. از خوبیهایش نثر رواناش است که باعث شد دو هفته زودتر از دیگر اعضای حلقهی کتاب تمامش کنم و همینطور احساس نزدیکیای که با شخصیتها پیدا میکنید. این یعنی نویسنده کار خودش را خوب انجام داده است. اما از آن طرف، از نظر عناصر داستاننویسی کمی میلنگید. راوی در داستان خیلی دخالت داشت و حتی گاهی داستان را لو میداد یا شروع میکرد به شعار دادن و متن ادبی نوشتن. زاویهدید هم گاهی ناگهانی و بیدلیل عوض میشد و حتی یک بار مرا آنقدر گیج کرد، که مجبور شدم برگردم و از دو بند عقبتر دوباره بخوانم. به هر حال، اگر میخواهید بخوانیدش، انتخاب خیلی خیلی خوبیست، فقط از اول تا آخرش یک جعبهی دستمال کاغذی بغل دستتان باشد. :")
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.