یادداشت سعید بیگی
1403/8/25
نثر کتاب خوب و ویراستاری هم خوب است. کتاب داستان پسری به نام لی باتس را روایت میکند که از کلاس دوم تا ششم به یک نویسنده به نام بوید هنشاو نامه مینویسد و از او میخواهد تا در مسیر نوشتن و نویسنده شدن کمک و راهنماییاش کند. این نامه نوشتنها و پاسخ دادنها بین لی باتس و بوید هنشاو باعث میشود که لی باتس به سفارش هنشاو یک دفتر بردارد و یادداشتنویسی روزانه را شروع کند، درست مثل اینکه برای شخصی نامه مینویسد و او نامهها را برای هنشاو (مخاطب خیالیاش) مینویسد. بعد در این دفترچه از علایق و مشکلاتش میگوید. مثلا اینکه از جدا شدن پدر و مادرش ناراحت است و پدرش به او سر نمیزند و حتی فرصت نمیکند به او تلفن کند یا چک خرجی او را دیر به دیر میفرستد. و اینکه دوست دارد آنها دوباره با هم آشتی و ازدواج کنند، زیرا هر دوی آنها را دوست دارد و به هر دوی آنها نیاز دارد. در اولین دیدار حضوری که پایان ماجرای کتاب است؛ پدر درخواست ازدواج مجدد به مادر را میدهد، اما مادر با وجود اینکه هنوز از او متنفر نیست و گویا دوستش دارد، اما به خاطر ناراحتیهای گذشته نمیپذیرد. در مجموع ماجراهای جالبی بود که ما را با روحیات یک پسر نوجوان آمریکایی آشنا میکند. در کل مشخص است که نویسنده یک مرد نیست و یک زن است. زیرا در داستان هیچ اتفاق سخت و خشن و تند و تیز روی نمیدهد و همه چیز ملایم و دوست داشتنی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.