یادداشت زهرا
1403/2/5
«اتاق شماره ۶» یکی از عمیقترین و در عین حال تلخترین داستانهای آنتون چخوف است؛ داستانی کوتاه اما چندلایه، که مرز میان دیوانگی و عقل، و فاصلهی بیرحمانهی میان انسانها را به تصویر میکشد. چخوف، با شناختی دقیق از روان انسان و ساختارهای اجتماعی بیمار، روایت خود را در یک آسایشگاه روانی دنبال میکند؛ جایی که «ایوان دمیتریچ گروموف»، مردی با ذهنی بیدار اما اسیر برچسب جنون، و «آندری یفگرافیچ راگین»، پزشک شهر، در آن به هم میرسند. گفتوگوهای این دو شخصیت، به ظاهر فقط بین دو انسان است، اما در لایههای پنهانتر، جدال همیشگی انسان با رنج، حقیقت، پوچی، و مسئولیت در برابر جامعه را بازتاب میدهد. راگین، نمایندهی انسان منفعل و روشنفکرانهایست که میبیند اما دخالت نمیکند. او ابتدا فقط ناظر است، بعد شنونده، و در نهایت، خودش به بخشی از همان سیستمی تبدیل میشود که زمانی از آن انتقاد میکرد. در این مسیر، چخوف نشان میدهد چگونه بیعملی، هرچند با فلسفه توجیه شود، میتواند سرانجام به همدستی با ظلم منتهی شود. اتاق شماره ۶، صرفاً اتاقی در یک بیمارستان نیست؛ استعارهایست از تمام نظامهای بسته و پوسیدهای که در آن، تشخیص «دیوانه» از «عاقل»، نه بر اساس حقیقت، بلکه بر اساس قدرت، ترس و سکوت تعیین میشود. و شاید همین، تلخترین بخش داستان باشد: جایی که واقعاً نمیدانیم جنون کجاست و عقل کدام است. نثر چخوف، همانقدر ساده و بیادعاست که کوبنده و تلخ. بدون اغراقهای عاطفی یا صحنهسازیهای نمایشی، فقط با دیالوگها و توصیفهای دقیق، جهان سرد و خاکستریاش را خلق میکند. این سادگی، نه حاصل ناتوانی، بلکه حاصل پختگیست؛ نویسندهای که نیازی به فریاد ندارد تا حرفش شنیده شود. اتاق شماره ۶ نه فقط نقدی بر نظام پزشکی یا رواندرمانی روسیهی آن زمان است، بلکه تاملی عمیق بر شرایط انسانی در هر جامعهایست؛ جامعهای که در آن، بیتفاوتی، خطرناکترین شکل خشونت است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.