یادداشت سودآد

سودآد

سودآد

1404/3/12

        برای ما، دلباختگان مانگا و انیمه‌های هایائو میازاکی، کمیک خواندن  می‌بردمان به دنیای خوشِ کودکی؛ به آن تصویرهای رنگی‌رنگی و شاد. پونیو توی آب، یا توتورو در آسمان.
اما این‌بار، خبری از آن شهر فرنگ نیست. دولیل دست گذاشته روی زخم عمیق قلب‌مان، روی فلسطین، پاره‌ی تن‌مان.

فلسطینی که من می‌شناختم، خانه‌هایش آوار بود. پدری با عروسکی در بغل، روی تلی از خاک نشسته بود. پسر‌بچه‌ای با پاره‌سنگی در دست، روبه‌روی تانک‌ها ایستاده بود.
فلسطینِ دولیل اما مرکز خرید داشت، پارک داشت، حتی همایش‌هایی برای عاشقان کمیک داشت. دیوار هم داشت؛ دیوارهایی که این‌بار نه صاحبخانه، که دزدها کشیده بودند.
دزد هایی که آزادی دزدیده اند.نسل یک کشور را دزدیده اند. عدالت را دزدیده اند 
حتی دولیلِ بی‌طرف هم نتوانسته بود جلوی خودش را بگیرد. با تصویرهایش، با طعنه‌هایش، خشک‌مغزی، بی عدالتی و تعصبِ یهودیان صهیونیست را به تصویر کشیده بود.

تصویرها از موقعیت‌های جغرافیایی‌ منطقه ، گاهی آدم را گیج می‌کرد. مجبور بودی بروی سراغ نقشه‌ی اصلی فلسطین؛
 نقشه را گذاشتم جلوی چشم‌هایم، هی زوم می‌کردم، خط‌کش می‌گذاشتم، مقیاس حساب می کردم.با بند انگشت اندازه می‌گرفتم؛ باز هم منطقی نبود.
هر بار از خودم می‌پرسم: یعنی آن‌همه آدم بزرگ، آن سِنوارها،هنیه‌ها و... در همین غزه‌ی کوچکِ تنهای کنار مرز،می‌جنگیده؟
چطور توانسته این‌همه مقاومت کند؟ چطور خسته نشده؟
چطور تمام نشده؟
قهرمان بودن هم ژنتیکی است؟
ژن های آدم ها میتوانند آزاده بودن را به نسل بعدی منتقل کنند؟
این سرزمین، مقدس است؛ برای پیامبرانی که در آن زاده شدند و از دنیا رفتند، مقدس است برای قهرمانانی که هنوز دارند به دنیا می‌آیند، و قرار نیست تمام شوند.
می‌خواهم به‌جای همه‌ی جملات انگیزشی، به‌جای همه‌ی کتاب‌های موفقیت‌خواندن، به‌جای Just do it‌ها، نقشه‌ی دنیا را بزنم روی دیوار اتاق. دور فلسطین خط بکشم. توی فلسطین، غزه را پررنگ کنم؛ آن‌قدر پررنگ که اولین چیزی که توی کل دنیا می‌بینم، غزه باشد.

می‌خواهم هر دفعه یادم بیفتد؛کل دنیا دارد بیدار می‌شود؛ برای قهرمان‌هایی که آن گوشه‌ی نقشه‌ی فلسطین، نخوابیده‌اند، جنگیده‌اند، زیر بار حرف زور نرفته‌اند.
تا آن روز برسد، همان روزی که برای صهیونیست‌ها «یرونه بعیدا» است، و برای ما «نراه قریبا»؛در سرزمین مادری، بی‌هیچ آدم نظامیِ تفنگ‌به‌دست، با دستی روی قلب، سرود فلسطین را بخوانم.
حالا پرچم فلسطین دارد آرام‌آرام بالا می‌رود، نسیم خنکی پرچم را به رقص درآورده؛و این، زیباترین رقصی است که دیده‌ام.



#حلقه_کتابخوانی_مبنا
      
40

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.