یادداشت
1403/8/1
پارسال آبان ماه دفاع کردم و فارغ التحصیل شدم و بعد از اون مواقعی حس بی معنی و بی هدف بودن زندگی بعد از فارغ التحصیلی رو احساس کردم. و کلنجار رفتن برای آغاز یک فعالیت و نظم دادن به زندگی و فرار از روزمرگی های بی هدف، یک مشغله جدی بوده برام به این دلیل به این کتاب رو آوردم باید بگم تا حدودی ایده ای که داشت خوب بود یعنی با معنی دونستن و ارزش بخشیدن به زندگی حتی در اردوگاه کار اجباری، جایی که هیچ اختیار و قدرتی برای فعالیت و گذران زندگی نداشتن، همه روزه افرادی در کوره های آدم سوزی میسوختن یا در اثر بیماری جانشون رو از دست میدادن، عده زیادی دست به خودکشی برای رهایی از این عذاب میزدن، شرایط نبود مطلق امکانات و جایی که تنها دارایی انسان ها از دنیا یک دست لباس یونیفورم بدقواره و کفش های کهنه است ... اما دکتر فرانکل در همین شرایط زندگی رو سزاوار زیستن میدونه و اعتقاد داره وجود معنا در زندگی تحمل این رنج ها و بیرون اومدن از اون ها رو آسان میکنه و معنا درمانی رو برای رهایی از بسیاری مشکلات وجودی و گله مندی از زندگی رو پیشنهاد میکنه درس های مهمی میشه از بعضی مباحث و خاطرات نقل شده کتاب گرفت اما مشکل اصلی من با این کتاب این بود که برای آنکه کتابی تاثیر گذار و درس آموز باشه باید با شرح و بسط بیشتری مطالبش گفته بشه اما در بخش دوم انگار که مطالب خلاصه و گزیده های منقطع هست و مشکلی که به عدم فهم کامل این مطالب و ناتوانی از درک من از منظور نویسنده دامن زد، ترجمه نا مفهوم مطالب کتاب بود. از ملزومات ترجمه کتاب تسلط مترجم به زبان مقصد و مبدا و تسلط او بر موضوع کتابه که متاسفانه در برخی کتاب ها و تب و تاب ناشران برای انتشار هر چه بیشتر کتاب، ترجمه ها گوگل ترنسلیتی شده!!! مثلا جمله زیر👇 بار ها خوندم اما منظور نویسنده رو متوجه نشدم "این توجه عصبی به خود نیست که به وسیله ترحم و تحقیر حلقه تشکل را نابود می کند، بلکه کلید درمان در تعالی خود است" اگه شما فهمیدین به من هم بگین 🤦♀️ البته دارم کم کم نتیجه میگیرم تو طرح بینهایت طاقچه اکثرا ترجمه های نامطلوب هستن و ترجمه های خوب پولی اند!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.