یادداشت مینا
1404/7/3 - 10:36
این دومین یا سومین کتابی بود که سعی کردم از آگاتا کریستی بخونم و بازم ناامید شدم. یا شانس من تو انتخاب رندوم کتابای آگاتا بده، یا کلا قلم این زن مناسب من نیست. (برای من همون کانن دویل بیارین، خیلی ممنون.) این کتاب یکی از اون دسته آگاتا کریستیهایی هست که کاراگاهش نه موسیو پوآروئه نه خانم مارپل. داستان با آشنایی مرد جوونی به اسم چارلز با دختری به اسم سوفیا شروع میشه و بعد پدربزرگ سوفیا یهو به قتل میرسه. چارلز که پدرش یکی از رده بالاهای اسکاتلندیارده، و از طرف دیگه سوفیا رو هم دوست داره، درگیر حل این پرونده و پیدا کردن قاتل از میون خانوادهی پرجمعیت و کمی عجیبِ سوفیا میشه. حالا چرا ازین کتاب خوشم نیومد: 1) روند داستان خیلی کنده و تو بخش زیادی از داستان اتفاق خاصی نمیوفته. و خلاصه حوصلهسربره. یه کتاب جنایی خوب از نظر من اونه که دستکم از اول تا آخر داستان دلت نخواد کتاب رو بذاری زمین و خلاصه تو یکی دو روز بخونیش. ولی این یکی رو من روزها بود که یکی دو فصل ازش میخوندم و باز میذاشتمش برای یه روز دیگه. خلاصه کششش کم بود. 2) دیگه اینکه از بس هیچ سرنخی برای هیچ کاراکتری وجود نداشت و خلاصه همه موجه و مبری از اتهام بودن، که به وسطای داستان نرسیده حدس میزدم باید کار کدوم یکی از دو مظنونی که تو ذهنم داشتم باشه. مخصوصا که این دو نفر تنها کسایی بودن که نویسنده ابداً بهشون از زاویهی مظنون قتل نگاه نمیکرد. نتیجه: متأسفانه با اینکه میدونم کار ناپسندیه، دور و بر فصل 14، 15 دیگه پریدم جلو و از فصل 24 شروع به خوندن کردم (کل داستان 26 فصله) و باور کنین یا نه، ولی کمابیش اطلاعات مربوط به تموم اتفاقایی که تو اون همه فصلهای گذشته از دست داده بودم رو در همون اول فصل 24 به دست آوردم! واقعاً به خودم لطف کردم وقتمو تلف نکرد... خلاصه این سه فصل باقیمونده رو خوندم و بعله حدسم از قاتل درست بود. ترجمهی داستان خوب بود ولی خودش چنگی به دل نزد. پیشنهادش نمیکنم راستش، مگه اینکه دیگه خیلی کشته مردهی آگاتا کریستی باشین. عجیب اینکه امتیازش تو گودریدز بالای 4 بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.