یادداشت فاطمه سادات رضادوست

        امروز در کلاسمان حرفش شد، یادش افتادم🙂
باغ مخفی را ۲ سال پیش خوانده بودم. آن موقع ها رو مخ ترین نکته ی کتاب ها برایم توضیحات شدیدش و دیر رسیدن به اوج داستان بود(کتاب طولانی تر کم خونده بودم، همه کتابام در حد ۱۵۰ صفحه بود) باغ مخفی هم جزء آن کتاب ها بود، اما حالا که سرعت کتابخوانی ام و امیدم به کتاب ها بیشتر شده احتمالا بیشتر ازش لذت می برم.
مری، دختر لوس و بداخلاق صبحی از خواب بیدار می شود و متوجه می شود همه ی اعضای خانواده اش را از دست داده است. بعد از این که متوجه می شوند او شوهر عمه ای دارد، او را به خانه ی بزرگ و پر از اسرار او می برند.
 لحظه های هیجان انگیز و شیرینی در باغ، کنار سینه سرخ، دیکون و مارتا که در خانواده ای فقیر زندگی می کردند. و البته کالین بد اخلاق را فراموش نکنیم که شب ها داد و فریاد می کرد و مری او را پیدا کرد و آنها در کنار هم رشد کردند.

      
44

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.