یادداشت violet sorrengail
1404/6/12
مجموعهی تاریخ اعماق زمین از سوزان کالینز واقعاً یه تجربهٔ عمیق و عجیب برام بود. یادمه چهار سال پیش هم یه نگاه کوتاه بهش انداخته بودم، سی صفحه خوندم و خوشم نیومد، گذاشتمش کنار. اون موقع اصلاً فکر نمیکردم یه روز دوباره برگردم سراغش. ولی رسیدیم به تابستون دو سال پیش دورانی که از شدت بی کتابی مجبور شدم بهش پناه ببرم وقتی چهار جلد اولشو از کتابخونه برداشتم، اصلاً نمیدونستم قراره با چه چیزی روبهرو بشم. مجبور بودم خودمو وادار کنم که جلد اولشو بخونم. سی صفحه خوندم، هیچی، پنجاه صفحه خوندم، باز هم هیچی، صد صفحه هم تقریبا معمولی بود… ولی وقتی رسیدم به صفحهٔ ۱۵۰، کمکم داستان داشت برام جون میگرفت. هنوز حوصلهم یه جورایی سر میرفت، ولی یه حس عجیب داشت دامنگیرم میشد… و وقتی به صفحهٔ ۱۶۰ رسیدم، وای خدااا… قلبم براش پر کشید واقعا! خیلی ازش خوشم اومد، مثل این بود که وارد یه دنیای تازه شدم که نمیخوام ازش بیرون بیام. از همون لحظه بود که با تکتک شخصیتها زندگی کردم. خندیدم، گریه کردم، دلم میخواست باهاشون برقصم، فریاد بزنم، گریه کنم، بخندم… هر اتفاقی که براشون میافتاد، با تک تک وجودم حس میکردم. هر جلدش یه دنیای جدید بود و من توش غرق میشدم. شخصیتها برام زنده بودن؛ واقعاً احساس میکردم که دارم باهاشون نفس میکشم و هر قدمشون رو همراهیشون میکنم. این مجموعه بهم یاد داد یه داستان چقدر میتونه واقعی و زنده باشه. هر جلدش پر از احساس، خنده، گریه، هیجان و حتی لحظات طاقتفرسا بود، ولی همینها بودن که باعث شدن عاشقش بشم. حتی الان که یادش میافتم، دوباره دلم میخواد پرواز کنم تو اون دنیا، بخندم، گریه کنم، هیجان داشته باشم و با شخصیتها زندگی کنم. و خیلی ناراحتم که اینقدر بهش کم توجهی شده. به جای اینهنه کتاب چرت و پرت که الکی ترند شدن چرا اینجور کتابا دیده نشن؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.