یادداشت سیده زینب موسوی

روزهای بی آینه: خاطرات منیژه لشکری، همسر آزاده خلبان، حسین لشکری
        خاطرات منیژه لشکری، همسر خلبان آزاده، حسین لشگری که گویا طولانی‌ترین دوران اسارت رو داشتن (قبل از شروع رسمی جنگ اسیر شدن و تا ۱۰ سال بعد از پذیرش قطعنامه آزادشون نکردن...).  

اولای کتاب خیلی حوصله‌سربر بود. یه سری کار عادی روزمره که با جزئیات گفته میشد. اگر صوتی نبود نمی‌دونم چطوری ادامه می‌دادم. البته هی دوست داشتم بره به زمان اسارت تا داستان اصلی رو بشنوم. این حالت برام عجیب بود چون اصولا تو خاطرات جنگ من بخشای اول مربوط به کودکی و نوجوونی و جوونی رو بسیار بسیار بیشتر دوست دارم!

برام جالب بود که همینطور بی‌حجاب خانمشو پسندیده بود و بعد گفت بعد از ازدواج لطفا روسری سر کن و اونم گفت باشه :)

به دوران مفقودالاثری و اسارت که رسید داستان درگیرکننده‌تر شد و البته بسسسسیار ناراحت‌کننده. اصلا تصور همچین زندگیی خیلی سخته برام. 

بعد که بعد ۱۸ سال برگشتن هم باز سختیا تموم نشد، بی‌خوابی و کابوس، ۷۰ درصد جانبازی، دندون‌های شکسته و ... واقعا سالها توی انفرادی بودن زیر دست بعثیا چه کار می‌کنه با آدم؟ اینکه اولاش این دو تا (خانم و آقای لشگری) خیلی نمی‌تونستن خوب با هم ارتباط بگیرن هم خیلی ناراحت‌کننده بود. 


سیدالاسرای ایران (لقبی که رهبری به ایشون داده) سال ۱۳۸۸ به شهادت رسید و ۱۰ سال بعد هم خانم منیژه لشگری همسرشون فوت کردن...

https://taaghche.com/audiobook/42565
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.