یادداشت محسن خیابانی
1402/5/25
دی. اچ. لارنس را عمدتاً با «فاسق خانم چترلی» به یاد میآوریم! من خلاصه این کتاب را تقریباً وقتی که سیزده-چهارده سالم بود خواندم و راستش اصلاً نمیفهمیدم این آدمها دارند چه میکنند! اصلاً نمیدانستم «فاسق» یعنی چه، فکر میکردم نام دیگر «عاشق» است، همانگونه که «فرقان» نام دیگر «قرآن» است! [خاک تو گورم کنن!] بعد از حدود دو دهه از آن زمان، «پسرها و عاشقها» دومین اثری است که از «لارنس» میخوانم و اولین اثر متن کامل از او. شکر خدا داستان همچون «فاسق خانم چترلی» جنسی نیست و اتفاقاً «پسرها و عاشقها»، چنان فضای غریبی ندارد هرچند بهکلی از مضامین جنسی خالی نیست. بیاغراق یکی از عجیبترین و بهترین شخصیتهای مادر تاریخ ادبیات داستانی، متعلق به «پسرها و عاشقها»ست. مخصوصاً محبت خاصی که مادر این داستان (گرترود مورل) نسبت به یکی از پسرهایش (پال) دارد که از نظر روانشناختی برای دوستداران تفسیر، مزرعهای بیانتهاست تا به برداشتهای گوناگون دست بزنند! اما این محبت مادر و فرزندی، بیهیچ تحلیل و تفسیری و فقط از جنبهی روایی و داستانی، بسیار جذاب و حیرتانگیز است. همچنین فصل پایانی (بدون هیچگونه واقعهی محیرالعقول) تا مدتها در ذهن میماند! از طرفی روابط عاشقانهای که بین پال و دو محبوبش رخ میدهد و دیالوگنویسی مربوط به عشاق، تحسینبرانگیز است. پیش از این کتاب «رنگینکمان» را از این نویسنده و با همین دو مترجم، نیمهکاره رها کرده بودم چون ترجمهٔ بسیار ضعیفی داشت و ویراستاریش عملاً از جایی به بعد، آن را بهشدت نخواندنی کرده بود. اما ترجمه «پسرها و عاشقها» متوسط و قابل تحمل است و حتی بعضی جاها، خیلی هم خوب.
(0/1000)
1402/5/25
0