یادداشت هلیا منفرد

        داستان کتاب را از جایی که شروع شد خیلی دوستش داشتم. فکر نمیکردم کتابی باشد که نتوانم از دستم زمین بگذارم. خصوصا که اولین تجربه رمانِ مجازی خواندن بود برای کسی که عاشق صدای ورق زدن کتاب است.
در سراسر کتاب ، ارجاعات به گذشته یا به اصطلاح فلش بَک ها بسیار به‌جا و دوست داشتنی بود و ضمناً ایهام ایجاد می‌کرد و خلق معنا.
 مکان‌ها زنده ترسیم شدند و استفاده به‌جایی از آنها شد مثل دخمه و چاه عمیقی که هرچه خاک می‌ریختند پُر نمی‌شد.
از فصل سوم که داستان در حالت دانای کل قرار گرفت_ گرچه الگوی جالبی برای یک هنرجوی نویسندگی بود_ اما سطح کتاب برایم خیلی فرق کرد. تا یک جاهایی اصلا نمیدانستم قضیه از چه قرار است و کلمدلی که بود یکهو پرید وسط داستان. انگار نویسنده داشت مهارتش در عهد قاجاری‌نویسی را به رُخ می‌کشید، و البته چقدر هم پرمغز و روان بود.
اما هم چنان ، به نظر می رسد فصل آخر وصله پینه شده به کتاب‌.
کتابِ بسیار شایسته ای بود برای خواندن و الگو گرفتن.
      
11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.