یادداشت فاطمهالسادات شهروش
20 ساعت پیش
درباره دختری به نام آمیتیس که پدر و مادرش پزشکاند و اغلب تنهاست. هیولاها به خانهشان حمله میکنند اما آمیتیس بیکله از آنها نمیترسد و این اعصاب هیولاها را خرد میکند. کمی حرفهای بیتربیتی دارد و ترسناک هم هست. سرشار از خلاقیت زیانی نویسنده است. در کتاب قصههای بترس برای بچههای نترس نویسنده باز هم در زمینه داستانهای ترسناک تلاش کرده. اینجا هم همین طور است و البته با چاشنی طنز که به نظرم موفق هم بوده
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.