یادداشت مجید غفارنیا
1404/7/5 - 14:13
من این داستان رو برای اینکه ضبطش کنم و تبدیلش کنم به کتاب صوتی چندین بار خوندم و گوش دادم. اول اینکه ترجمه علی اصغر حداد مستقیم از زبان آلمانیه و ترجمه ی خیلی خوب و روانیه! دوم اینکه وقتی داشتم این داستان رو میخوندم به این فکر می کردم که چقدر ما کسانی که برای دیگران کار می کنیم شبیه گرگور سامسا شدیم و حتی وقتی تبدیل به سوسک میشیم نگرانیمون اول محل کار و رییسمونه و بعد چیزای دیگه. (فاجعه ی زندگی کارمندی) سوم این واقعیت تلخ که تا زمانی که یک فرد نان آور خانه باشه و اقتصاد خانواده بر محور اون فرد باشه جایگاه ویژه ای داره ولی به محض از دست رفتن این جایگاه معلوم نیست چه جایگاهی نصیبش میشه! و حتی ممکنه بهش به چشم سربار و مایه ی زحمت نگاه بشه! در آخر میخوام توصیه کنم کسانی که این داستان رو خوندن حتما داستان سامسای عاشق نوشته هاروکی موراکامی (با ترجمه ی خانم گلی امامی ) رو هم بخونن. ایده ی جالبی داره این داستانم و تو فضای زندگی گرگور سامسا اتفاق میفته! اگرم حال خوندنشو ندارید توی پادکست رادیو حکایت تو کست باکس میتونید پیداش کنید و بشنوید. فقط کافیه توی کست باکس اسم من (مجید غفارنیا) یا اسم پادکستم (رادیو حکایت) رو جستجو کنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.