یادداشت زهره دلجوی کجاباد

کلارا و خورشید
        این کتاب ترجمه‌های زیادی به فارسی دارد. من ترجمه خانم مقانلو از نشر نیماژ را خواندم. اولین کتابی بود که از ایشی‌گورو خواندم. می‌خواستم ببینم چی دارد که این همه از او تعریف می‌کنند و جایزه نوبل هم گرفته است. فصل اول ناامیدکننده بود. داستان ریتم بسیار کندی داشت و مکان هیچ تغییری نمی‌کرد. به همین دلیل خواننده را خسته می‌کرد و چندبار خواستم کنارش بگذارم اما از فصل دوم داستان کم‌کم جان می‌گرفت و رفته‌رفته کشمکش‌ها به خوبی معرفی می‌شدند و خواننده را ترغیب می‌کردند که داستان را ادامه بدهد و به مرور و با زیبایی گره‌گشایی می‌کرد. مفاهیمی مثل تنهایی، عشق، ایثار و ایمان بدون اینکه خسته‌کننده باشند در این رمان مورد به خوبی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. خوشحالم که این رمان را خواندم و با نویسنده توانایی مثل ایشی‌گورو آشنا شدم.
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.