یادداشت پریسا نصیری
1402/11/20
لحن به لحن، زبان به زبان، نفر به نفر، نگاه به نگاه، روایه به روایت، با هر روایت دلم را چون کبوتری به دورتاب گنبد طلایی بردم، با هر نگاه خیره به گنبد و ضریح، چشم دوختم و بغض کردم، با هر خادم عاشقی، حظ بردم از نگاه کرم ضامن آهو. ندیده، روی تک تک حکاکیها و آینهکاریها و سنگتراشیها دست کشیدم و چشمانم تار شد از ندیدههای دیده شده... چرا تا این سن، این قدر کم سعادت بودهام؟! فقط ۲بار نفس کشیدن در هوای حریمش، خیلی ناچیز است...😔
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.