یادداشت فادم|Fadem
دیروز
به خاطر تک تک قطره اشکهایی که توی صفحات این کتاب جا گذاشتم بارها نوشتم و نشد که پست کنم. این دفعه و این جلد برای من با جلدهای قبلی خیلی فرق داشت و خیلی دوست داشتنیتر و قابل لمستر بود چرا که حالا داریم از کسایی میشنویم که برای ما عزیزترین شخص سوم بودن در این روزگار عزاداری. به خاطرم نیست که باید چی بنویسم و چی بگم. اما حالا میدونم که این بریده بریده خوندن کتاب و هر روز تنها یک داستان خوندن خیلی روش خوبی برای این نمونه کتابها بود. حالا ما روضههایی رو داریم که مقتلهایی از کلمات سخت در کتابهای کهن نیست. اینبار همراه میشیم با روضههای خانگی که شاید لمس کرده باشیم و شاید در شهر خودمون اتفاق افتاده باشه. خیلی زیبا، خیلی عمیق.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.