یادداشت سعید بیگی
5 ساعت پیش
نثر کتاب خوب و روان است، اما مترجم گاه در جابجاکردن دو بخش یک عبارت، کمسلیقگی و بیتجربگی نشان داده و دریافت مفهوم متن را کمی سخت و دشوار کرده است. و اما ماجرای کتاب؛ داستان زندگی سه زن از سه قارۀ مختلف است که در نهایت در پایان داستان، به گونهای شگفت به هم مرتبط میشوند. * نخستین زن «اسمیتا» زنی از طبقۀ غیرقابللمس و نجسها، از روستایی دور افتاده در ایالت اوتارپرادش هند است که همراه دختر شش سالهاش «لالیتا» و همسرش «ناگاراجان»، در آلونکی حقیر کنار دهکده، زندگی سخت و خِفَّتباری را تحمل میکنند؛ نه اینکه بگذرانند! ... . ** و اما زن دوم، جولیا است که همراه خانوادهاش؛ یعنی پدر، مادر و دو خواهرش که یکی از آنها ازدواج کرده و دو فرزند دارد و دیگری که نوجوان است؛ در جزیرۀ سیسیل یک کارگاه تولید کلاهگیس دارند و تعدادی زن سالها است در آنجا کار میکنند ... . *** و زن سوم که «سارا کوئن» نام دارد، در کانادا زندگی میکند و دو بار ازدواج کرده و از هر دو همسرش جدا شده و از همسر اولش یک دختر و از همسر دوم یک دوقلو دارد و وکیلی است که با تلاشی خستگیناپذیر و دشوار، توانسته در آزمون وکالت و مصاحبۀ بزرگترین دفتر وکالت شهر موفق شود و مدیر مجموعه و شریک صاحب شرکت شود ... . داستان زیبا و جالب بود و تلاش سه زن، برای ساختن زندگی؛ اول برای خود و بعد خانوادهشان، با وجود تمام سختیها و خطرات را نشان میداد. نویسنده سه داستان را مرحله به مرحله با هم پیش میبرد تا اینکه در اواخر داستان، متوجه میشویم که ارتباط آنها با یکدیگر در چیست؟ سه زن که در شرایط دشواری قرار گرفتهاند، تصمیم میگیرند که با قدرت پیش بروند و هرگز عقبنشینی نکنند و دنیایی بهتر برای خود و اطرافیانشان، به ویژه فرزندانشان بسازند و زندگی بهتری را پیش بگیرند. انسان توان بیش از حد و فوقالعادهای در سازش با مسائل و مشکلات دارد و اگر در شرایطی خاص قرار بگیرد، این گوهر درونیش میدرخشد و انسان را قادر به انجام کارهایی شبیه معجزه میکند، بهویژه که مادر یا پدر باشد! در این مسئله تفاوتی بین زن و مرد نیست و انسان باید در آن شرایط انگیزه و دلیلی قوی برای تلاش داشته باشد و برای رسیدن به آن مرحله، تمام توان خود را بگذارد و به هیچوجه کوتاه نیاید و کم نیاورد.
(0/1000)
زینب سادات رضازاده
4 ساعت پیش
0