یادداشت سامان
1403/9/30
حرف اصلی آقای رولو می در این کتاب اینه که او معتقده انسان بزرگترین مشکلی که داره تهی بودنشه و این تهی بودن با "خودآگاهی" برطرف میشه.کتاب از سه بخش و هشت فصل تشکیل شده. چهار پنج فصل اول برای من جذابیت بیشتری داشت.کتابی بود که آدم رو به فکر میبرد و لحن خشک و سنگینی نداشت.نویسنده گاهی اوقات با مثال از شخصیتهای داستانهای کافکا و آلبرکامو و فاکنر و سایر نویسنده های بزرگ دنیا مطالبش رو توضیح میداد. همچنین از نظرات فلاسفه ای چون کیرکگور هم استفاده میکرد. در مورد ترجمه این نکته رو بگم وقتی یک اثر غیر ایرانی میخونم دوست دارم اصالت اثر حفظ بشه و مترجمی که در مثالهای آورده شده مسائلی ذکر کرده که با فرهنگ و اعتقادات رولو می همخوانی نداره.مثلا سبزی پلو شب عید و استاد شجریان در مثالهای مترجم بود! البته از یک طرف دیگه چندین پینوشت خوب و مفید از جانب مترجم بود که به مطالعه کمک شایانی میکرد...در ادامه خیلی خلاصه و کوتاه در مورد هر فصل یه توضیحات اندکی میدم: در فصل اول کتاب آقای رولو می اساسی ترین مشکل بشر امروزی رو ( کتاب اواسط قرن بیستم نوشته شده) تهی بودن میدونه. او منظورش از تهی بودن رو توضیح میده. ویژگی دیگر انسان از نظر او تتهایی است.مثل مورد قبل منظورش از تنهایی و بالخصوص تنهایی در فرهنگ آمریکایی رو بررسی میکنه. در این بین علت ترس از تنهایی رو هم بیان میکنه.سومین ویژگی انسان امروز که اون رو بدتر از دو ویژگی قبلی در نظر میگیره، دلهره و اضطرابه.مثل دو مورد قبلیش با یک بیان شیوا و ساده اضطراب رو توضیح میده و آثار سوء اون رو بررسی میکنه.مثالهایی که رولو می در حین توضیح دادن این مفاهیم به کار میبره به فهم و درک مطلب کمک خوبی میکنه. تو فصل دوم آقای می ریشه مشکل بشر رو شرح میده و اون رو عدم خودشناسی میدونه. یعنی معتقده بشری که بزرگترین مشکلش از نظراو تهی بودن است، ریشه این تهی بودن در عدم خودشناسی و از دست رفتن احساس شخصیت فردی است. این قضیه رو باز میکنه. از نقش کوتاهی زبان در برقراری ارتباط شخصی بین افراد میگه و در ادامه توضیح میده به خاطر این مشکلات، حتی رابطه انسان با طبیعت به هم خورده.او معتقده جامعه به آدمهایی نیاز داره که باید خودشان باشند، یعنی کسانی که در رویای با دنیای بیرون متکی به نیروی شخصی و درونی خود باشند. در انتهای این فصل صحبت در مورد این نیروی شخصی و درونی رو موکول به فصل سوم میکنه. فصل سوم ابتدا در مورد خویشتن و احساس وجود خویشتن مباحثی رو مطرح میکنه و از لزوم خودآگاهی حرف میزنه.به اینجا میرسه که دو نقد به تاکید بر خودآگاهی پاسخ میده، نقد اول کسانی که توجه زیاد به خود رو باعث این میدونند که انسان بیش از حد درونگرا میشه و نقد دوم اینه که عده ای معتقدند توجه به خود ممکنه باعث غرور بشه. رولو می در صفحات به هر دوی این نقدها پاسخ میده و قضیه رو بررسی میکنه.در ادامه بحث خودآگاهی به مبحث بدن هر فرد میرسه و معتقده توجه ما به بدن و سلامتیمون و احساسات شخصی به خودآگاهی کمک میکنه، او معتقده جسم و روان به هم مرتبط و تاثیرگذارند. عنوان فصل چهارم " تقلا برای خود بودن " است و در این فصل هم در مورد سختی های رسیدن به خودآگهی صحبت میشه. رولو می در این فصل و به کمک یکی از داستانهای اسطوره ای یونان باستان، سرگذشت اورستس رو بازگویی میکنه که در واقع تلاشی است برای رهایی از سلطه مادر. در فصل پنجم از آزادی و ارتباط و تاثیرش با قدرت درونی حرف میزنه.ابتدا میگه چه چیزهایی آزادی نیست و سپس به تعریف خودش از آزادی میپردازه و در مورد آزادی و ساختار و موارد دیگه صحبت میکنه. فصل ششم کتاب تحت عنوان " وجدان خلاق" ابتدا داستان آدم و پرومته رو نقد میکنه و سپس نقش دین و تاثیری که داره رو بررسی میکنه.مطالب این فصل برای من انسجام نداشت و به نظرم نیاز به هرس کاری داشت. فصل هفتم با عنوان "جرات، فضیلت بلوغ " ابتدا به تعریف جرات میپردازه .مطالب این بخش شیرین و خواندنی و جالب بود.در ادامه از عشق میگه که من متوجه نشدم این بخش چرا تو این فصل آورده شده و در انتها هم جرات رو لازمه رویایی با حقیقت میدونه و در این مورد توضیحاتی میده تا این فصل به بهترین شکل تمام بشه. فصل انتهایی کتاب عنوانش هست "انسان، فرارونده از زمان". در این فصل به این مطلب میپردازه که برخی از ما فکر میکنیم که تو بد دوره ای زندگی میکنیم و ای کاش تو یک دوره و عصر دیگر زندگی میکردیم. رولو می در ادامه این دیدگاه رو نقد میکنه و سعی میکنه این طرز فکر رو به چالش بکشونه و دیدگاه خودش رو ارائه بده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.