یادداشت علیرضا فراهانی

        این‌گونه می‌نویسم که، مشاوره یک جریان یاری‌دهنده است که به ارتباط خاص بین دو نفر نیاز دارد. یکی از این دو نفر، یعنی مراجع، معمولاً با مشکلات روانی و عاطفی روبه‌روست و دیگری، یعنی مشاور، در حل این مشکلات مهارت دارد.

مشاوران و روان‌درمانگران فلسفه زیر بنایی خود را کمک به انسان قرار داده‌اند. فلسفه انسان‌یاوری بر همه گروه‌های انسانی، صرف نظر از هر گونه تفاوت، متمرکز است.

مشاوران و روان‌درمانگران در مسیر انسان‌یاور شدن ابتدا بر فعالیت‌های پیشگیرانه تمرکز دارند. آن‌ها همچنین با شعار «مشاور، ابتدا خودت را التیام ببخش» تلاش می‌کنند هر چیزی را که به مراجعان می‌گویند، خود نیز به کار گیرند.

توصیه‌های آنان به دیگران باید در اولویت زندگی خودشان نیز قرار گیرد و خود نیز به آنچه که می‌گویند عمل کنند.

مشاوره هم هنر است و هم علم. هنر مشاوره به بعد ذهنی و علم آن به بعد عینی مربوط می‌شود. تمرکز مشاوره می‌تواند به‌طور دائم بین این دو بعد تغییر کند.
مثلاً در طول جلسات اول، مشاور ممکن است بیشتر مانند یک هنرمند عمل کند و با استفاده از مهارت‌های گوش دادن، مراجع را درک کند. وقتی مشاور به مرحله استفاده از آزمون‌های روانی می‌رسد و می‌خواهد از مراجع درک عینی به‌دست آورد، کانون تمرکز به بعد علمی خواهد بود. بنابراین، هنر و علم به همراه هم می‌توانند برای مشاوره رویکردی متعادل ایجاد کنند.

اما در پاسخ به سوال پر بسامد تفاوت مشاوره و روان‌درمانی باید گفت، تفاوت بین مشاوره و روان‌درمانی بیش از آنکه کیفی باشد، کمی است.
از طریق مشاوره به اصلاح و رفع مشکلات تحصیلی، شغلی و خانوادگی فرد عادی در فاصله زمانی نسبتاً کوتاه اقدام می‌شود؛ در حالی که با استفاده از روان‌درمانی به حل مشکلات افراد مبتلا به بیماری‌های روانی شدیدتر در فاصله زمانی طولانی‌تری مبادرت می‌گردد.

مشاوره کار کردن با افرادی است که مشکلاتشان ماهیت تربیتی دارد؛ در حالی که روان‌درمانی کار کردن با افرادی است که دارای اختلالات عمیق شخصیتی هستند.
در نهایت می‌توان گفت در مشاوره مسائل عاطفی حاد کمتر مطرح می‌شوند، نگرش مثبت‌تری نسبت به مراجع و نگرانی او وجود دارد و طول زمان درمان کوتاه‌تر است.

روش‌های مشاوره

روش مستقیم
این روش در نظریه‌های رفتارگرایی و تا حدی در نظریه عقلانی-عاطفی استفاده می‌شود. در این روش، مشاور از طریق کاربرد انواع پرسش‌نامه‌ها و آزمون‌های روانی به جمع‌آوری اطلاعات وسیع درباره مشکل مراجع می‌پردازد. سپس به تشخیص علل ناراحتی مراجع پرداخته و بر این اساس راه‌حل‌هایی را برای مشکل او پیدا می‌کند. بنابراین، در این روش مقدار زیادی از فعالیت و مسئولیت جلسه مشاوره بر عهده خود مشاور است.

روش غیرمستقیم
این روش در نظریه‌های گشتالت، مراجع‌محوری و وجودگرایی کاربرد دارد. در این روش اعتقاد بر این است که اگر مراجع در یک محیط مشاوره‌ای گرم و پذیرا قرار گیرد، خودش می‌تواند به حل مشکلش اقدام کند. در نتیجه، تأکید چندانی بر استفاده از روش‌های خاصی مانند آزمون‌های روانی نمی‌شود و در عوض بر ایجاد و تقویت رابطه حسنه مشاوره‌ای تأکید می‌شود.

نقش عمده مشاور در این روش انعکاس احساسات است و از این طریق مراجع را یاری می‌دهد تا پس از گفت‌وگو درباره مشکل خود به بینش و خودشناسی برسد.

روش انتخابی
تورن از پیشگامان روش انتخابی است. در این روش، مشاور خود را به استفاده از یک روش محدود نمی‌سازد، بلکه می‌کوشد با شناخت محاسن و محدودیت‌های روش‌های متعدد مشاوره، درباره هر مراجع مناسب‌ترین روش را با توجه به وضعیت و شرایط موجود انتخاب کرده و به کار ببندند.

اهمیت رابطه‌ی مشاوره‌ای

رابطه مشاوره‌ای دارای چند مرحله است که مرحله اول آن، ایجاد یک رابطه حرفه‌ای بین مراجع و مشاور می‌باشد. در رابطه درمانی، دو نبرد وجود دارد: یکی ساختار و دیگری انگیزه تغییر.
در نبرد اول، تلاش برای کنترل اجرایی صورت می‌گیرد؛ به عنوان مثال، تعیین جدول زمانی مشاوره، حق‌الزحمه مشاوره و شرکت در جلسات. اما در نبرد دوم، تلاش برای ایجاد انگیزه به منظور تغییر و مسئولیت‌پذیر کردن مراجع مورد نظر است. بسیار مهم است که در نبرد اول، مشاوران و در نبرد دوم، مراجعان پیروز شوند.

از طریق ایجاد یک رابطه خاص مشاوره‌ای، مشاور به مراجع کمک می‌کند تا راه حلی برای مشکل خود بیابد. به نظر پاترسون، ارائه اطلاعات صرف، پند و اندرز دادن و تلقین افکار و عقاید به دیگران هرگز نمی‌تواند مشاوره محسوب شود. او معتقد است که رابطه حسنه بین مراجع و مشاور، اثر روان‌درمانی مهمی در روند مشاوره دارد؛ به طوری که اگر مشاور نتواند چنین رابطه مطلوبی را ایجاد کند، مشکل مراجع به طور مطلوب حل نخواهد شد.

اساس کار یک مشاوره موفق، برقراری ارتباط مؤثر است و در این بین، مهارت‌ها و فنون بیشتر ابزار و رمز موفقیت هستند. رابطه بین مشاور و مراجع، محور و مرکز فرآیند مشاوره است و به نوعی قلب این فرآیند محسوب می‌شود.

مهم‌ترین مسئله در مشاوره این است که رابطه‌ای توأم با اعتماد بین مشاور و مراجع شکل بگیرد که این رابطه از طریق پذیرش نامشروط مراجع حاصل خواهد شد.

بررسی راه‌حل‌ها و کشف گزینه‌ها

در فرایند مشاوره، مشاور نباید راه‌حل را برای مراجع انتخاب کند. بلکه آسودگی خاطر مراجع در انتخاب راه‌حل، بسیار مهم‌تر و بهتر از انتخاب توسط مشاور است. اگر مشاور راه‌حلی به ذهنش رسید، تنها می‌تواند آن را پیشنهاد دهد و نباید آن را تحمیل کند.   هنگام بررسی گزینه‌ها، اجازه دهید مراجع در مورد انتخاب راه‌حل‌ها سخن بگوید و پس از آن، راه‌حل‌ها را به‌طور واضح جمع‌بندی کند. مراجع را تشویق کنید تا هر عقیده را به شکلی مجزا کشف و بررسی کند و در مورد جنبه‌های مثبت و منفی هر یک از راه‌حل‌ها صحبت نماید. 

اگر مراجع نتوانست در جهت پیشرفت حرکت کند و راه‌حلی را انتخاب کند، باید احساس درماندگی او را به خود او انعکاس دهیم و از او در مورد انتخاب‌هایش سؤال کنیم.  بسیار سودمند است که در مورد ضرر یا بهای یک تصمیم‌گیری صحبت کنید و آن را به عنوان عاملی که در وضعیت دشوار او وجود دارد، توضیح دهید. حل مشکل برای اکثر افراد بسیار دشوار است و این ناشی از تضادهایی است که در درون فرد وجود دارد.

گاهی اوقات اجازه دهید مراجع مردد باقی بماند؛ این کار بسیار مفیدتر است. اگر ما تردید مراجع را به او منعکس کنیم و به او بگوییم: «به نظر می‌رسد ما به بن‌بست رسیده‌ایم و در این رابطه به نظر نمی‌رسد راه‌حل آسانی وجود داشته باشد. شما امروز مردد به نظر می‌رسید و نمی‌دانید کدام راه را بروید»، این مطلب می‌تواند به او کمک کند تا احساس کند که می‌توانیم این موضوع را همین‌جا تمام کنیم و زمانی دیگر برگردد تا در این رابطه مجدداً صحبت کنیم.  گفتن چنین جملاتی به مراجع باعث می‌شود او مردد باقی بماند و فشاری برای گرفتن تصمیم سریع وجود نداشته باشد. این حس را به مراجع القا می‌کند که مسئله‌اش برای مشاور حائز اهمیت است و مشاور حاضر است کار کردن بر روی مسئله او را ادامه دهد.
      
79

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.