یادداشت لیدی شکس جوان

        نکات مثبت:
۱. کل کتاب درواقع یه افسانه سازی طولانی بود. این که نویسنده تونسته بود دنیای پری ها، قوانینشون و داستانای مختلفو به شکل افسانه های قدیمی به تصویر بکشه خیلی خوب بود.
مثلا گلِ سوسن، ابریشم آقا، میرزا قاسم و ...
۲. استفاده از اساطیر و افسانه های محلی شمال کشور برای شخص من جالب بود.  اوخوان ها، اوشان ها و سایشون و  ...
***به نظرم ایده داستان با اون همه اتفاقا و شخصیت قابلیت اینو داشت که یه مجموعه چند جلدی بشه. مثل یه مجموعه رمان. اینجوری کمتر شبیه قصه می بود، می شد یه داستان یا رمان واقعی که با شخصیتا بیشتر همراه بشیم. پتانسیل خوبی داشت تا به شیوه ای متفاوت و خیلی بهتر روایت بشه‌.
ولی در کل از اواسط کتاب که با جبهه شر آشنا میشیم خیلی بهتر میشه
* وقتی تمومش کردم فهمیدم که پرش های زمانیش و تصویر کامل اتفاقاتی که از اول افتاده چقدر درخشان و جالب بودن!*
(هرچند به خاطر پرش ها و این که ۸۰ صفحه اولو خیلی کند و خیلی وقت پیش خونده بودم بعضی چیزا یادم نمی اومد و حتی الانم فکر نکنم درست فهمیده باشم ولی آخرش خیلی جالب بود)


نکات منفی:
۱. نویسنده هی می‌خواست بگه تمام دنیا بر پایه عشقه و عشق یعنی زندگی و ...
ولی به نظر من عشق رو در نازل ترین سطح خودش به تصویر کشیده بود. عشق در یک نگاه به نظر من واقعا عشق نیست. عشق از روی این که یک نفر صدای زیبا یا چهره ی زیبا داره مسخرست.  هوسه.
ولی خب اکثرا چون فرصت نمی کردن زندگی مشترکی رو شروع کنن و زرت می مردن، چیز خاصی به تصویر کشیده نمیشد. یا یه تصویر گل و بلبلِ تصنعی ارائه می شد.
۲. کتاب پر بود از دیالوگ های طولانی، تکراری و شعاری. یعنی  استعاره ها شاید حدود سی چهل بار در طول کتاب تکرار می شدن. بلکه حتی بیشتر. خسته شدیم برادر. همون بار اول قشنگ و کافی بود.
مثلا برای منتقل کردن یه مطلب ۱ خطی نصف صفحه دیالوگ نوشته شده بود. تازه اگه شانس یاری می کرد و همون جا تموم می شد( معمولا نمی شد).
۳. با این که کتاب به معنویت، رویا، امید و خدا و مهربونیش تاکید می کرد؛ در عمل آدم های خوب هیچ پایبندی به اینا نداشتن.
خوردن مشروب به خودی خود قبحی نداشت، خودکشی که مثل نقل و نبات استعمال می شد، ملت می مردن ولی هی تو کالبد پرنده و جونورای دیگه بر می گشتن و در نهایت آدما و پری ها هیچ دفاعی در مقابل نیروی های شر نداشتن. شر همیشه قوی تر بود. چرا؟ چون تنها سلاح این آدمای مثلا خوب، عشق و ساز و رقص بود. دریغ از اندکی عقلانیت و شعور.( بجز صفحه ۲۰۴ که یکم عقل به خرج دادن، که البته با درایت اوخوان رفع شد)
شاها و خان های خوب یا عاشق دلخسته ان، یا دارن ساز می زنن، یا عشقشونو از دست دادن دارن گریه می کنن. آقا جان شما کار ندارید؟ وظیفه ای چیزی ندارید؟ همین میشه همتون تهش بدبخت میشین دیگه. (البته پایانش خوش بود)
۴. زوج های مختلف به شیوه های مشابه( با اندکی تغییر ) به سرنوشت های دردناک تکراری دچار می شدن. محض رضای خدا هیچ دو نفری وجود نداشتن که به خوبی و خوشی به عشقشون برسن. تاکید می کنم، هیچ کس! همه باید یه پایان غمگین می داشتن. چرا؟ چون اسم کتاب پری کشیه؟
۵. شخصیت های شرور، بدون هیچ دلیل و پیش زمینه ای بد بودن. ینی خیلی رندوم از عشق و به خصوص پری ها بدشون می اومد.( بجز یک نفر که دلیل داشت بازم ولی بازم خیلی منطقی نبود).
تو این راهم از هیچ جنایت و قتل و غارتی دریغ نمی کردن. آخه چرا؟

نتیجه: اگه با اطناب و هی تکرار کردن مطالب، به علاوه شخصیت پردازی خیلی ضعیف مشکلی ندارین یبار خوندش بد نیست. در کلیت، ایده جالبی داشت که میتونست بهتر نوشته بشه ولی خب...نشد که بشه

      
21

2

(0/1000)

نظرات

کامل و عالی بود نظرت👌

1