یادداشت سارا خانوم

آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد
        میتونم بگم تک تک لحظات و با تمام وجودم احساس کردم. 
و آخرین بارونی که میبارید چقدر غم انگیز بود. 
اون آغوش پدر دختری چقدر تلخ بود و اون لحظه حس کردم صدای شکستن قلب اون پدر و شنیدم 
لحظه ای که تنها به رقص زندانیان نگاه میکرد چقدر واضح تعریف شده بود. و چی میتونم بگم جز اینکه یه شاهکار بود. 
      
276

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.