یادداشت سعید بیگی

جعفرخان از فرنگ آمده: کمدی در یک پرده
        در این نمایشنامه شاهدیم که تمام اعضای خانواده  از پیرمردان، پیرزنان و حتی دختران جوان را در بر می‌گیرد؛ به آن زندگی سنتی با فرهنگ، باورها، سنت‌ها و آداب و رسوم معمولی که بدان‌ها خو گرفته‌اند؛ مأنوسند و به سادگی نمی‌خواهند و نمی‌توانند دست از آنها بردارند.

از طرفی جوان فرنگی مآبِ تازه از سفر برگشته؛ یکسره به تمام سنت‌ها و باورهای گذشته‌اش پشت پا زده و کاملا چون یک فرنگی (فرانسوی) رفتار می‌کند.

جوان با این که می‌داند بعضی رفتارهای او در اینجا درست نیست؛ اما نمی‌خواهد عقب نشینی کند و سعی می‌کند دیگران را وادارد تا با این رفتارهای خارج از عرف آن روزگارش کنار بیایند.

از طرف دیگر دایی و مادر و خدمتکار و دخترعمو هم می‌کوشند؛ از آنچه دارند و بدان‌ها خو گرفته‌اند، دفاع کنند و جوان تازه وارد را وادار کنند تا به سبک زندگی گذشتۀ خویش بازگردد.

این داستان می‌تواند نمایشی کوتاه از تقابل سنت و مدرنیته در آن روزگار باشد.

آنچه گفتنی است این که؛ نگاه صفر و صدی به این مطالب و موضوعات کاملا اشتباه است و باید از یکسونگری پرهیز کنیم و بپذیریم که هم در سنت و زندگی سنتی و باورهای ما ایراد و اشکال و خرافات هست و باید سره از ناسره و درست از نادرست تفکیک و جداسازی شود و به آگاهی همگان برسد.

و هم در تجدد و نوخواهی نباید چشم و گوش بسته تمام مظاهر تجدد و نوخواهی را پذیرفت و پشت پا به گذشته‌ها زد.

به قول معروف:
«رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود          رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود»
      
149

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.