یادداشت Taha. b

Taha. b

1402/06/29

                
فکر کنید شبی پسر هفده ساله تان دیر کرده ، نیمه شب گذشته و هنوز به خانه نیامده ، پشت پنجره انتظارش رو میکشید و ناگهان پیداش میشه اما داره به سمت مرد غریبه ای میره، و میبینید که پسر شما مسلحه و درست جلوی پنجره خانه تان مرد رو به قتل میرسونه نمیدونی چه اتفاقی افتاده و حتی اون مرد کی بوده اما میدونی که پسرت دستگیر شده و تو نمیتونی کاری انجام بدی، شاید آرزو کنی که زمان به عقب بر میگشت تا شما جلوی قتل رو بگیرید، شب رو می خوابید، وقتی بلند میشید به دیروز برگشته اید و وقتی شب دباره می خوابید به پریروز بر میگردید و همینطور هر شب که می خوابید به گذشته بر میگردید و از کاری که پسرتون کرده دورتر میشید و حالا باید راز اون اتفاق رو که کلیدش در گذشته پنهان شده پیدا کنید..... 🌿

 این مرور کوتاه، داستانِ خیلی نو و جذاب کتابه، روند داستان خیلی تنده و حالا که از زمانی که این کتاب رو خوندم یه چند وقتی گذشته به زمانی که این کتاب رو میخوندم فکر میکنم، یادم میاد که در پایان هر فصل شوکه میشدم و نویسنده از آستینش هر دفعه یه چیز جدید رو میکرد به کسانی که کتاب های معمایی و کشف راز های مختلف رو دوست دارن، این کتاب رو پیشنهاد میکنم.... 📚
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.