یادداشت

مردگان باغ سبز
        به نام او

در بین تمام نویسندگانی که بعد از انقلاب پا به عرصه رمان نویسی گذاشتند و به نوعی میتوان آنها را نویسنده مسلمان نامید، محمدرضا بایرامی سرآمد است. البته اگر من از چند نویسنده روشنفکر رمان خوانده بودم میتوانستم  این دایره را گسترده تر کنم.
مشکلاتی که در اغلب رمانهای ایرانی مشاهده میشه در رمانهای بایرامی خصوصا بهترین کتابش مردگان باغ سبز به چشم نمیخوره. داستان بایرامی هم ریتم درستی دارد هم حادثه و هم گره افکنیهای جذابی دارد هم زبان درستی، بی که درگیر زبان آوری شود هم در عین موضع داشتن آن را صریح و غلیظ بیان نمیکند و هم فرمهای مختلف را تجربه میکند  و در کل مهمترین شاخصه کارهای بایرامی صاحب سبک بودن اوست و توجه ویژه اش به ادبیات اقلیمی 
بایرامی را بیشتر با دو گونه رمان میشناسیم یک رمان کودک که بیشتر در حوزه ادبیات روستایی و اقلیمی جای میگیرد و کتاب بسیار شاخص کوه مرا صدا زد از این دسته است و دیگر رمانهای او که در دسته رمانهای جنگی و دفاع مقدسی جای میگیرند و این دو مقوله به خاطر زیست نویسنده در کارهای او اولویت دارد، به نظر من مردگان باغ سبز تلاقی این دو جریان است یعنی هم رمان صحنه های جنگی دارد و به مبارزات و شکست فرقه دموکرات در آذربایجان میپردازد و هم خط داستانی دیگرش، زندگی پسری در یکی از دهاتهای آذربایجان است و بایرامی که در هر دو گونه استاد است با انتخاب روایت موازی به خوبی مخاطب را با خود همراه میکند.
تنها انتقاد من به این رمان این است که جابجایی های روایت در نیمه دوم رمان هم زیاد و هم غیرلازم است و مخاطب را بیهوده از فضایی به فضایی دیگر میاندازد.
همین 
در کل این رمان خوب را از دست ندهید
      
1

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.