یادداشت فرفری موی غزلساز
1403/10/30
کمتر پیش میاد کتاب تالیفی فانتزی بخونم ولی باید بگم که از خوندنش پشیمون نیستم. قبلا کتاب شهر ماه خونین رو خونده بودم که اونم فانتزی خوبی بود. صرف نظر از قسمتهای عاشقونهی کتاب -که نمیگم بد بود، میگم سلیقهی من نبود- بقیهی بخشها قابل قبول بود. داستان جذابی داشت، دنیایی که نویسنده خلق کرده بود جالب بود و پلات تویستش هم دوست داشتم. در کل، به عنوان یه فانتزی تالیفی، کتاب خوبیه و انتطاراتتون رو برآورده میکنه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین. خلاصهی داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب توی شهری خیالی به اسم هونا اتفاق میفته. شهری که بعد از نابودی زمین، توسط چهار ایزد برای زندگی انسانها در نظر گرفته شده. حرکات، رفتآمدها و حتی افکار تموم شهروندان توسط شهر مرکزی و ایزدان کنترل میشه. افراد دردسرساز دستگیر و زندانی میشن. افرادی که به خودشون شورشی میگن، سعی در برهم زدن ارامش شهر دارن. علاوه بر اون، ایزدان مردم رو با بیگانهها هم میترسونن که ساکنان هیولا صفت زمین هستن و معتقدن مردم رو با یه بیماری به نام "جنون خروج"، گول میزنن. حوا دختریه که توی این شهر زندگی میکنه، مادرش رو به خاطر جنون خروج از دست داده و با پدرش رابطهی چندان خوبی نداره. اتفاقایی که میفته، حوا رو در مسیر بیگانهها و شورشیها قرار میده. حوا توی دوراهی عقل و احساس مونده. نمیدونه باید با ایزدانی که مطمئنه دروغین هستن بجنگه یا انتقام مادرش رو از افراد شورشی و بیگانه بگیره. چه رازهای دیگهای وجود داره؟ چرا وجود حوا برای هر دو طرف بسیار اهمیت داره؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.