یادداشت مجله فرهنگی و هنری بخارا
1401/3/12
صبح شنبه 7 اسفند به مناسبت رونمایی از کتاب دوزبانهی رباعیات فرناندا پسوآ با ترجمه سپیده رادفر، مدیر مرکز ایرانشناسی دانشگاه لیسبون، مراسمی در منزل سفیر پرتغال در تهران برگزار شد. در این مراسم در ابتدا ناشر کتاب، آقای علیرضا رئیسدانایی، مدیر مسئول انتشارات آگاه، در سخنانی کوتاه و روشنگر، از تجربه رباعیسرایی پسوآ در اواسط دههی 20 در پرتغال گفتند. آقای رئیسدانایی یادآور گشتند وقتی از اواسط قرن نوزدهم فیتزجرالد با ترجمهاش از رباعیات، خیام را به جهانیان معرفی کرد، نویسندگان و اندیشمندان دنیا، به خاطر جهانبینی خاص این شاعر ایرانی عمیقا تحت تأثیر او قرار گرفتند. از جمله بورخس در آرژانتین. اما فرناندا پسوآ در پرتغال که تأثیرگذارترین شاعر جریان ساز قرن بیستم شناخته شده است و پایهگذار نوگرایی یا پستمدرنیسم در جهان بود رباعیسراییاش یا مصاحبتش را با خیام، مصاحبتی که تا آخر عمرش ادامه داشت، در اواسط دهه 1920 در کشورش آغاز کرد و به گفته جناب سفیر ادبدوست پرتغال «در سخنرانیاش نشانهایست از در هم تنیدگیهای مبارک شعر فارسی و شعر پرتغالی». سخنران بعدی، پروفسور مارتینش، وزیر فرهنگ سابق پرتغال که خود نویسنده و شاعر است و استاد دانشگاه به دلیل رونمایی این کتاب به ایران سفر کرده بودند، خاطر نشان کردند چگونه پسوآ مفتون خیام گشت که نه تنها شاعر، بلکه فیلسوف، منجم و ریاضیدان نیز بود و در قالب رباعی بر مصادیقی چون زمان، اوهام، سرنوشت، و لذت بردن از زندگی تاکید دارد، یعنی همانچه به احساسات و ذوق و تفکر شاعر پرتغالی بسیار نزدیک است. رباعی را پسوآ به عنوان قالب شعری جدید وارد زبان پرتغالی کرد. رباعی پرتغالی همچون رباعی فارسی شعری چهار سطری است که هر یک ده هجایی بوده و همه ابیات با یکدیگر همقافیهاند جز بیت سوم. و همچنین رباعیات در زبان پرتغالی شعری است الهام گرفته از روح شرقی که رابطه پسوآ با خیام را رابطهای بسیار عمیق میکند. این رابطه و تأثیرگذاری و در حقیقت گفتوگو تنها به رباعیات محدود نمیشود، بلکه تمام آثار و وجود پسوآ را در بر میگیرد. پسوآ تحسین کننده و تقدیرکنندهی شاعر پارسی گوی ما میگردد و این شاعر قرن بیستم پرتغال در برابر شاعر قرن دوازدهم ما «سر تعظیم فرود میآورد و متأثر از او شکل تازهای از شعر را در زبان پرتغالی خلق میکند» و به سخن آقای سفیر «خیام را به معاصر خویش بدل میکند و با او به گفت و شنودی بس مجذوبکننده میپردازد». --- بیش از این با من مگو که زندگی در بقاست خاصه آنجا که انگور رسیده است. رویاهایم آرمیدهاند در خوابی که هیچ...! حقیقتا دنیا چیست؟ توهمی که مقابل ماست! --- خردمند نداشتههای خویش را نهان میکند تا کسی بلاهت وی را نبیند. هر نقابی رخساری را میپوشاند زنهار، روح آدمی نقابناپذیر است. به قلم مینو مشیری، شمارهی 150 مجله فرهنگی و هنری بخارا، خرداد و تیر 1401
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.