یادداشت سارا
10 ساعت پیش
سمفونی مردگان کتابی که چند سال بود دلم میخواست بخونم ولی فرصتش پیش نمیومد و با این وجود انقدر در وصف خوبی های کتاب چیزهای مختلفی شنیده بودم که از همون آغاز خوندن ، توقع زیادی ازش داشتم . دوست نداشتم از اون رمان های معمولی عاشقانهی تراژدیک ایرانی باشه که قبلا انواع و اقسامش رو خوندم . و باید بگم که کتاب حتی از حد توقعات من هم بالاتر بود . خیلی بالاتر . برام خیلی قابل افتخاره که نویسنده اش ایرانی و مخصوصا اردبیلی بوده . شاید یکی از دلایلی که باعث شد بیشتر به دلم بشینه همین بود که داستان در بستر شهر خودمون اتفاق میافته و من لوکیشن هارو میشناختم و وقتی از شورابیل و سرچشمه و بازار حرف میزد منم همراه آیدین و اورهان تو شهر قدم میزدم . شخصیت های داستان به نظرم نقطه قوتش بودن . شخصیت هایی که اصلا از زندگی روزانه ما دور نیستن و من هر روز با انواع آیدین ها ، اورهان ها ، آیدا ها و پدر مادرشون رو به رو میشم و چقدر هنرمندانه و قشنگ همه اینها رو کنار هم جمع کرده بود و با این داستان عجیب و غریب به هم وصلشون کرده بود . "احساس میکند آنقدر از دیگران دور شده که دیگر هیچ وقت نمیتواند به آنها نزدیک شود ." یه همچین جملاتی هم داشت که در عین سادگی ، احساساتیکه خودمون متوجهشون نیستیم رو بهم نشون میداد . درسته عباس معروفی ، آدم رو چند پله غمگین تر میکنه ولی اگر نخوندین ، خوندنش رو شدیدا پیشنهاد میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.