یادداشت Maede
6 روز پیش
مرشد و مارگاریتا، معروفترین اثر میخائیل بولگاکف. بولگاکف این اثر خودش رو در دوازده سال (1928 تا 1940) نوشت. میشه گفت که کتاب به گونهای نقدیه که بر مسکوی زمان خودش وارد شده. این کتاب در زمان اتمام اجازه چاپ نمیگیره و اولین بار در سال 1967 چاپ میشه. خلاصه داستان: داستان با برلیوز سردبیر و بزدومنی شاعر شروع میشه که در حال گفتوگو هستن و در همین حین، پروفسور خارجی جالب توجهی بهشون میپیونده و وارد گفتوگوی اونها میشه. بعد از ورود پروفسور خارجی به مسکو، اتفاقات به غایت عجیبی در این شهر میافته که اولینش اندکی بعد از مکالمهش با برلیوز و بزدومنی به وقوع میپیونده. داستان به دو بخش تقسیم و در دو خط داستانی دنبال میشه. یکی در مسکوی 1930 و دیگری در اورشلیم زمان مسیح. بخش اول داستان بیشتر به معرفی شخصیتها و آمادهسازی ذهن خواننده برای اتفاقات بعدی اختصاص داره. اسم کتاب مرشد و مارگاریتاس، اما نکته جالب اینه که مرشد و مارگاریتا تا اواسط کتاب وارد داستان نمیشن و بولگاکف در واقع بیشتر در کتاب دوم به این دو شخصیت پرداخته. از نظر من، شاید بخش اول داستان میتونست سریعتر هم پیش بره، اما میشه گفت که گیرایی به شدت بالای قلم نویسنده باعث شده که این مورد چندان به چشم نیاد. علاوه بر نثر شیوای کتاب، از نظر من اسامی چپترها به جذابیت داستان اضافه کرده بود. اوایل تا اواسط کتاب رو هالهای از ابهام پوشونده که باعث میشه علامت سوال بزرگی توی ذهن خواننده به وجود بیاد. اما هر چقدر که داستان جلوتر میره، ابهام کاهش پیدا میکنه و ارتباط بخشهای مختلف کتاب اول که شاید تا حدودی مستقل بهنظر میرسیدن با هم مشخص میشه. همچنین داستان با ورود مرشد و مارگاریتا به اوج خودش میرسه و بیش از پیش ذهن خواننده رو مشتاق میکنه. نکته جالب دیگهای که نظر من رو جلب کرد، شخصیت شیطان در این داستانه که نه تنها نماد شر مطلق نیست، بلکه در واقع میتونه نماد بخش سرکوب شده روان جامعه باشه که به شکل ویرانگری برگشته. میتونم بگم که جذابترین شخصیت داستان هم خودشه. در نهایت، باید گفت که مرشد و مارگاریتا، یکی از بهترین کتابهاییه که در سبک رئالیسم جادویی وجود داره و میتونه از جنبههای مختلف سیاسی، فلسفی، روانشناختی و...بررسی بشه. قلم بولگاکف در این داستان هم در یک کلمه خلاصه میشه: هنر
(0/1000)
Maede
6 روز پیش
0