یادداشت راضیه ایران پوری

اینک شوکران: مصطفی طالبی به روایت همسر شهید
        اتفاقی-شاید هم غیر اتفاقی- چشمم در کتابخانه به این کتاب افتاد، نام مجموعه اولین چیزی بود که توجهم را از آنِ خودش کرد! اینک شوکران، 
با  جست و جوی -شوکران- در اینترنت به این معنی رسیدم: گیاهی است که مسمومیت حاصل از عصارة گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان تولید می کند.
مترادف: حمه، زهر، سم، هلاهل
عجب نامی!
حال دلیل این نام گذاری چه بود؟  این مجموعه روایت زندگی شهدای جانباز شیمیایی است...
با همین غم حاصله از نام مجموعه شروع به خواندن کتاب کردم، ساعاتی پیش از خواب شروع کردم، به سختی سر به بالین گذاشتم و خوابیدم ، و بعد از سحری  کتاب را تمام کردم...
حجم کتاب کم اما سرشار از روایات تنهایی، سختی، غم، همدلی، اعتقاد و مفاهیمی عظیم بود.
در حالی این کتاب را اتفاقی-یا غیر اتفاقی- یافتم، که به نظر خودم زندگی روی مشکل خودش را به من نشان داده و گذران روزها برایم کمی تا بسیاری، دشوار شده بود، پر استرس، پر از افکار منفی، با رفت و آمد هایی که توان را از دست و پاهایم برده بود...
شهید مصطفی طالبی که تمامی  مدت هشت سال دفاع مقدس را در جبهه گذراندند و در عملیات های بسیاری شرکت داشتند.  ایشان با وجود  شیمیایی شدن و مجروحیت های پیاپی باز هم به جبهه بازمیگشتند، در اوج درد و رنج گله ای نمیکردند، روایت زندگی تا شهادت ایشان از زبان همسر شهید، خانم مژگان کشاورزیان، پایداری، غم  و سختی ها را بیشتر نشان میدهد....
بیشتر این کتاب روایت تنهایی است..... تنهایی شهید، تنهایی همسر شهید...
روایت زندگی خانم کشاورزیان دشواری ها، سختی ها، صبر ایشان برایم مثال زدنی است، چه تلاش هایی... چه مصائبی... با این حال  میگویند: 
مصطفی در آخرين روزها از من خواسته بود در برابر مشكلات صبر حضرت زينب (س) را به ياد آورم و زينب وار در برابر مشكلات ايستادگي كنم. او مي گفت بايد به ياد داشته باشيم كه ائمه براي حفظ اسلام چه مشكلات و مصائبي را تحمل كرده اند و در اين روزگار اين ما هستيم كه بايد اسلام ناب محمدي را حفظ كنيم.
وقتي مصطفي اين حرف ها را مي زد من احساس شرمندگي مي كردم كه بخواهم در برابر مشكلات گله و شكايتي داشته باشم.

با وجود چنین شخصیتها و چنین روایاتی به من یادآوری شد که صبر و طاقتم را بالا برده و متحمل تر باشم.
      
1

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.