یادداشت aram
1404/2/16
وقتی برای اولین بار عنوان این کتاب به چشمم خورد، راستش زیاد جذبش نشدم. من معمولاً طرفدار کتابهای جنایی، پرتعلیق و نفسگیرم؛ اون دسته داستانهایی که تا تهش یه لحظه هم نمیتونی نفس بکشی. اما انگار دقیقاً وقتی به یه توقف کوتاه وسط این هیجان نیاز داشتم، با «او و گربهاش» روبهرو شدم. در نگاه اول، شاید کتابی با این سبک به نظر ساده یا حتی پیشپاافتاده بیاد، اما چیزی که باعث شد تا تهش بخونمش، اون حالوهوای لطیف، آرام و انسانیِ داستان بود. مهمتر از همه اینکه کتاب تو بعضی قسمتها از زبان گربهها روایت میشه! این دیدگاه متفاوت، یعنی دیدن دنیا از نگاه موجوداتی که همیشه تو زندگیمون هستن ولی صدایی ندارن، برام فوقالعاده نو و دلنشین بود. گربهها در این کتاب فقط حیوانات خانگی نیستن؛ هر کدومشون داستانی دارن، احساسی دارن، دغدغهای دارن. و جالب اینجاست که به شکل غیرمستقیم، صاحبهاشون هم با هم در ارتباطن. همین شبکهی ظریف بین انسانها و حیوانها، به داستان عمق خاصی داده بود. البته راستش یه جاهایی دلم میخواست بدونم دقیقاً چه بلایی سر همهی شخصیتها اومد؛ مخصوصاً اونهایی که داستانشون نیمهکاره موند. یه جورایی تشنهی پایان کاملتر بودم. ولی شاید همین ناتمامی هم بخشی از جذابیت ماجرا باشه. مثل زندگی واقعی که همیشه هم چیزا تا آخر روشن نمیشن. در نهایت، «او و گربهاش» برام یه تجربهی متفاوت و دوستداشتنی بود. کتابی که تونست از فضای همیشگی ذهنم خارجم کنه، لبخند بیاره، اما نه اونقدری که جزو کتابهای محبوبم بشه. نمرهی من به این کتاب ۳ از ۵ه؛ نه شاهکار، اما قطعاً ارزش یه بار خوندن رو داره، مخصوصاً وقتی دلت بخواد چند ساعتی رو تو یه دنیای آرومتر بگذرونی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.