یادداشت ملیکا خوشنژاد
1401/12/23
3.7
4
تریسی شوالیه رو به خاطر «دختری با گوشوارهی مروارید» میشناسم، و وقتی این کتاب را انتخاب کردم فقط همین را ازش میدانستم اینکه تریسی شوالیه آن را نوشته است. بدون هیچ پیشفرضی شروع به خواندن کردم. داستان بسیار روانی داشت که با وجود آنکه هر بخشش از زبان یک نفر بود گیج نشدم. شخصیت موردِ علاقهام مود بود، مود خیلی صبور و آروم بود و از همون اولم مشخص بود که هر بلایی هم سرش بیاد بالاخره راه خودش را پیدا میکنه. شخصیتی که آزارم میداد و نمیتونستم قضاوتش کنم کیتی بود. کیتی خیلی سردرگم بود و هدفش رو در زندگی از دست داده بود، روحیهی سرکشی داشت و مهم نبود دلیلش برای جنگیدن چیه، مهم این بود که همیشه دلیلی برای جنگیدن داشته باشه. و میدونستم که چقدر آخرین دلیلی که داشت براش میجنگید یعنی اکتساب حق رأی برای زنان ارزشمند بود، اما نمیتونستم واسه اینکه اینطور مود را رها کرده بود ببخشمش. خلاصه که خیلی اذیت شدم. هنوزم اذیتم و نمیدونم کیتی رو دوست داشته باشم یا نه.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.