یادداشت بابک قائدنیا

📎 چند صبا
        📎 چند صباحی بود که می‌خواستم کتاب «شازده احتجاب» اثر «هوشنگ گلشیری» را بخوانم تا اینکه دو سه هفته پیش کتاب را خریدم و در لیست کتاب‌هایی که می‌خواهم بخوانم قراردادم. امروز این کتاب را خواندم. نویسنده با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن و روایت غیرخطی، تغییر مداوم زاویه دید و جابه‌جایی بین گذشته و حال (کوبیسم ادبی)، موجب سردرگمی می‌شد و فهم داستان را برایم دشوار می‌کرد. زبان داستان تقریبا سنگین و نمادین بود و خوانش آن را دشوار می‌کرد. 👈 به گمان من، نویسنده خیلی زیاد درگیر فرم و سبک‌های نوشتاری بوده و شاید در بسیاری از جاها، محتوا را فدای این تقید کرده است. شخصیت شازده احتجاب، خیلی تک بعدی بوده و درک و باورپذری  آن مشکل ‌بود. اصرار نویسنده به محدود ماندن در قالب ایران دوره قاجار، فهم بخش‌هایی از داستان برای خواننده غیرایرانی و یا ناآشنا به تاریخ دوره قاجار را دشوار کرده و از تاثیرگذاری جهانی آن کاسته است. 
👈 با این حال با توجه به اینکه این اثر به عنوان یکی از آثار ماندگار و مهم ادبیات مدرن ایران شناخته می‌شود، خواندنش خالی از لطف نیست.
      
114

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.