یادداشت آرش میراحمدیان

        اینقدر پرحرف بودن راوی رو دوست داشتم که یه جاهایی وسط داستان‌گفتنش دلم می‌خواست زودتر به یه جایی برسه که فقط کامنت‌های خودشو درباره زندگی و دنیا بگه. تیره، تلخ و واقعی. واقعیتی که شاید از روایت ذهنی خیلی از ماها درباره‌ی دنیا شفاف‌تر و صادق‌تر باشه. خود ناامیدی راوی برای من تبدیل شد به یه ایده‌ی تازه واسه زندگی. این پوچی زندگی نیست، پوچی انسانیه. انسانیت و خوبی فیک و توخالی که خیلی‌ها می‌گن باعث امید می‌شه؟ با اینکه فردینان (کارکتر، نه خود نویسنده) یه جاهایی به موقعیت‌های پوچی هم می‌رسه که امیدی برای حرکت نداره، اما به نظرم سلین هدفش گفتن از پوچی زندگی نیست. حتی برعکس، طوری که نشون می‌ده اگه زندگی همین‌قدر تاریک و شبه، پس باید تا تهش سفر کنیم و ببینیم چی داره.
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.