یادداشت سیده هدی پورمانی

بار دیگر شهری که دوست می داشتم
        در بخش اول، نویسنده از زبان مردی به نام "کیا" داستان عشق ناکامش به "هیوا" را بیان می‌کند. این عشق در شهری کوچک و آرام، که حال و هوایی سنتی دارد، شکوفا می‌شود. اما مخالفت خانواده‌ها، به‌ویژه خانواده هیوا، و تفاوت در دیدگاه‌ها باعث می‌شود این رابطه به سرانجام نرسد. این بخش، سرشار از حسرت و نوستالژی نسبت به گذشته است.

بخش دوم، نامه‌هایی است که هیوا پس از سال‌ها برای کیا می‌نویسد. او درباره زندگی مشترک و سختی‌هایی که تحمل کرده سخن می‌گوید و از عشق جاودانی خود به کیا پرده برمی‌دارد. هیوا اگرچه در ظاهر با زندگی کنار آمده، اما در درون همچنان به عشق قدیمی‌اش وفادار است.

بخش سوم، پایانی فلسفی و شاعرانه بر کتاب است. نویسنده در این بخش به تحلیل عشق، مفهوم زمان و زندگی انسان می‌پردازد و از دل‌بستگی‌های انسان به گذشته سخن می‌گوید.

این کتاب با زبان زیبا و شاعرانه‌اش، به واکاوی عمیق‌ترین احساسات انسانی می‌پردازد و تصویری از عشق‌های عمیق، اما نافرجام را به نمایش می‌گذارد. "بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم" تلفیقی از داستان و فلسفه است که توانسته تأثیری ماندگار بر خوانندگان داشته باشد.
      
32

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.